جیمینات تو داری از اینجا میری

جیمین.ات تو داری از اینجا میری

ات. آره

جیمین. کجا؟

ات. جایی که قدرم و بدونن

جیمین. ات بخدا اون یهویی اومد چسبید به من

ات. هه، منم باور کردم

ات وسایلشو جمع کرد رفت طرف فرودگاه

ات. ببخشید، من ی بیلیت برای نیایورک میخواستم

خانوم فروشنده ی بیلیت : +

بفرمایید .+

ات. ممنون

ات ویو من و ی بچه ی بی پدر البته خودمم بی پدر و مادر بزرگ شدم مشکلی نداشتم
دیدگاه ها (۰)

هی باید برم سوار هواپیما شم جیمین ویواونقدر گریه کردم که دیگ...

ات. از وقتی از جیمین جداشدن ۴ ماه میگذره من چون جایی رو نداش...

جیمین ویو جیمین. ات بذار توضیح بدمات. نیازی به توضیح نیست (...

بچه ها موافقید فیک رو ادامه بدم

رمان { برادر ناتنی } پارت ۲۱

#شب_خاص Part 30حسابی ذهن جونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط