کپشن

🍂#کپشن
یه وقتایی شخصیتی توی من بیدار میشه‌‌ که،
هرکاری میکنم حالشو خوب کنم‌نمیتونم ...
دختری رنجور و کوچولو و اخمو...
هر لحظه لبهاشو ورمیچینه ...
باهاش حرف‌میزنم ...
از امید میگم...
از عشق میگم...
از زندگی و آینده ی قشنگمون میگم،
اما‌ انگار نه انگار...
گوشش بدهکارِ این حرفا نیست...
من هم بهش این فرصت رو میدم تا ،
تا با ناراحتیاش مدتی خلوت کنه ،
خلوت کنه تا خودش اینو بفهمه این دنیا،
حتی ثانیه ای ارزش بها دادن به غم هاشو نداره...
بهش یاد میدم وقتِ خودشو ،
تو توقع و انتظار از ادما تلف نکنه‌‌‌‌‌‌...
اخه کی بهتر میتونه مثل خودمون ،
دلمونو بدست بیاره ...
قلقلکش میدم...
بغلش میکنم...
اشکاشو پاک میکنم...
میبوسمش...
دخترِ لوسِ بی نظیرِ من...
زندگی کن ...
اگه دیدی آروم نمیشی،
ببخش...
هرچی و هرکی که...
باعث این حالت شده رو ببخش...
ببخش و به خدا بگو ؛
من میبخشم...
تو هم جای دیگه برام جبرانش کن...

#پناه_خطیر #دلنوشته
#تنهایی #دخترونه
دیدگاه ها (۲)

ویسگونی های عزیز یلداتون مبارک ❤🍉بهترینارو برای تک تک تون آ...

چه جرئتی پیدا می‌کند انسان ، هنگامی که اطمینان می‌یابد دوستش...

#کپشنگاهی اوقات آدم بزرگ ها هم دلشان تنگ میشود نه تنگ عشق قد...

بهش گفتم: اینجا کنار من، برات امن ترین جای دنیاست ولی تو آزا...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۲۲(گوینده : میتسوری:)امروز میخوام...

پارت ۷۸

Dark Blood p6

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط