پارت دومروپوش مدرسمو که مال دو سال پیش بود رو از پشت پرد
پارت دوم)روپوش مدرسمو که مال دو سال پیش بود رو از پشت پرده در آوردم و با سرعت هر چه تمام تر پوشیدمش خیلی سعی میکردم چروک نشه ولی خب وقتی بشوریش چروک میشه دیگه وقتی هم که چروک میشد چون خودمون اتو نداشتیم و اتومون سوخته بود مجبور میشدم برم خونه مهشید خانوم و برای حتی ده دقیقه هم که شده اون پسر هیز و چشم چرونشو تحمل کنم اصن با چشماش میخورد آدمو منم که خوشگل ماشالله چشمام آبی نیست که هست سفید نیستم که هستم موهامم انقدر روشنه که انگار بلوندش کردم خدای اعتماد بنفسم میدونم خب نمیشه که انکار کنم چه حوری هستم. بخدا دسگه مطمئنم مجبورم انروز رو در مدرسه بشینم. انقدر طولش دادم از همیشه دیرتر شد کولم رو برداشتمو از اتاق اومدم بیرون مامان که صبح زود رفته بود سر کار قربونش برم مثلا پدر هم که خیلی راحت گرفته بود جلو تلویزیون خوابیده بود غافل از همه چی .بشدت ضعف کرده بودم و حالت تهوع داشتم ولی اونقدر نبود که بالا بیارم کفشای آل استار مشکیمو که مامان برا عید پارسال برام خریده بود رو پوشیدم خیلی دوستش داشتم وقتی میپوشیدمش احساس میکردم خیلی شاخم خخخ.از حرص در حیاطو محکم به هم کوبیدم تا مثلا پدر از خواب بیدار شه حداقل انقدر نخوابه که ورممم کنه.به معنای واقعی داشتم میدویدم تا حداقل یکم زودتر برسم انقدر دویده بودم نفسم گرفته بود از خونه تا مدرسه نیم ساعت راهه الانم ساعت هفت و بیست دقیقس .حالت تهوم داشت بیشتر و بیشتر میشد ولی حتی یه لحظه هم واینسادم همینجور داشتم میدویدم که یدفعه یکی پرید جلوم...پارت ۳ ایشالاا شب
- ۱.۱k
- ۱۸ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط