مثل آبگیری زمستانیکه از مهاجرتآخرین دُرنا، تازه آرام شدهچنان با تنهایی ام کنار آمده امکه انگار اتفاق نیافتاده ای!و مثل فوج فوجآدم های بی معنیاز پیش تنهایی ام رد شده ای...