به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم

به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم

بیم گرداب به دل داشتم اما تو رسیدی
که شدی ساحل امن من و کشتی نجاتم

باز از فرط عطش خشک شده کام من، آری
تشنه‌ام، تشنۀ لب‌های عطشناک فراتم

باید احرام ببندم به طواف حرم تو
من که در صحن تو در موقف دشت عرفاتم

با دعای عرفه دست مرا کاش بگیری
مات و مبهوت نمایان شدن جلوۀ ذاتم

با تو هر لحظه مجسم شده یک روضه به چشمم
باز گریان تماشای قتیل العبراتم

-سید علیرضا شفیعی جم
دیدگاه ها (۱)

از دوران دبیرستان به اردوے راهیان نور مے رفت. مدتے هم در منط...

#غدیری #غدیری_ام

اگر چه کوفه فرسخ‌ها تا کربلا فاصله دارداما #مسلم را بایداولی...

با دعای عرفه دستِ مرا کاش بگیریمات و مبهوتِ نمایان شدنِ جلوۀ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط