اصل نمیدانم چرا نزدیک عید که میشود جاهای خالی زندگی آد
اصلأ نمیدانم چرا نزدیک عید که میشود ، جاهای خالی زندگی آدم بیشتر به چشم می آید و دلتنگی حجم انبوه این روزهای آخر را در آغوش میگیرد و تا سال تحویل نشود رهایشان نمیکند...
چشمت که به شور و شوق مردم می افتد ، با خود میگویی اگر او نرفته بود چه لحظه های خوبی میتوانستم داشته باشم ، اگر من کنارش مانده بودم چه شوقی میتوانست در رگ های زندگی أم جریان داشته باشد...اگر میشد ، اگر می توانست....اگر...اگر...اگر!!!
بغض میکنی و عمیق نفس میکشی ، باید این دلتنگی یکجوری راه خودش را پیدا کند و از تو بگریزد...اما نمیشود...جای خالی آدم هایی که از دنیا رفته اند ، جای خالی آنها که نخواستند کنارمان باشند و یک روز کوله بارشان را جمع کردند و رفتند مثل گم کردن یک شی ء با ارزش فراموش نشدنی و ماندگار است... مثل خاطراتی که این روزها جان میگیرند و یکهو توی دلت خالی میشود که آن آدم....آن روز....آن اتفاق...!!چقدر زود گذشت ، چقدر تلخ ادامه پیدا کرد ، از خودت میترسی و با خود میگویی چطور توانستم زیر بار این همه خاطره و دلتنگی زنده بمانم و به سال نو برسم؟!
من آدم های دلتنگ زیادی میشناسم که یک سال با جای خالی و دلتنگی ، تلخ زندگی کردند و مثل شمع سوختند!! مثلأ دختر مظلوم همسایه مان ، که اردیبهشت امسال همسرش را از دست داد قبل از اینکه دختر چند ماهه اش مهر پدری را بفهمد و لمسش کند ، مثل دوست تنهایم که معشوقه اش رفت و عاشق دیگری شد ، مثل دو دوست صمیمی که ازهم دور شدند و یکسال همدیگر را ندیدند ،مثل کسی که خانه ی پدری أش دیگر نه پدر دارد نه مادر ،مثل خانواده های شهدای منا ، مثل خانواده ی مدافعان حرم ،مثل مادرانی که فرزندی ندارند ، مثل خیلی های دیگر که شما میشناسید و من نمیشناسم.....
این جاهای خالی ، این دلتنگی ها همه جا کنار آدم مینشینند و خودشان را به رخ شوق عیدانه ات میکشند...
شاید روزهای آخر سال عبارت است از مجموعه جای خالی ها و دلتنگی هایی که نمیتوانی برایشان کاری کنی....شاید برای همین است که روزای آخرسال دلگیرتر از همه ی روز ها باید
برای تمام از دنیا رفتگان
و کسانی که
در قلبمان مردند
دعا کنیم و از همه چیز بگذریم...
#نازنین_عابدین_پور
چشمت که به شور و شوق مردم می افتد ، با خود میگویی اگر او نرفته بود چه لحظه های خوبی میتوانستم داشته باشم ، اگر من کنارش مانده بودم چه شوقی میتوانست در رگ های زندگی أم جریان داشته باشد...اگر میشد ، اگر می توانست....اگر...اگر...اگر!!!
بغض میکنی و عمیق نفس میکشی ، باید این دلتنگی یکجوری راه خودش را پیدا کند و از تو بگریزد...اما نمیشود...جای خالی آدم هایی که از دنیا رفته اند ، جای خالی آنها که نخواستند کنارمان باشند و یک روز کوله بارشان را جمع کردند و رفتند مثل گم کردن یک شی ء با ارزش فراموش نشدنی و ماندگار است... مثل خاطراتی که این روزها جان میگیرند و یکهو توی دلت خالی میشود که آن آدم....آن روز....آن اتفاق...!!چقدر زود گذشت ، چقدر تلخ ادامه پیدا کرد ، از خودت میترسی و با خود میگویی چطور توانستم زیر بار این همه خاطره و دلتنگی زنده بمانم و به سال نو برسم؟!
من آدم های دلتنگ زیادی میشناسم که یک سال با جای خالی و دلتنگی ، تلخ زندگی کردند و مثل شمع سوختند!! مثلأ دختر مظلوم همسایه مان ، که اردیبهشت امسال همسرش را از دست داد قبل از اینکه دختر چند ماهه اش مهر پدری را بفهمد و لمسش کند ، مثل دوست تنهایم که معشوقه اش رفت و عاشق دیگری شد ، مثل دو دوست صمیمی که ازهم دور شدند و یکسال همدیگر را ندیدند ،مثل کسی که خانه ی پدری أش دیگر نه پدر دارد نه مادر ،مثل خانواده های شهدای منا ، مثل خانواده ی مدافعان حرم ،مثل مادرانی که فرزندی ندارند ، مثل خیلی های دیگر که شما میشناسید و من نمیشناسم.....
این جاهای خالی ، این دلتنگی ها همه جا کنار آدم مینشینند و خودشان را به رخ شوق عیدانه ات میکشند...
شاید روزهای آخر سال عبارت است از مجموعه جای خالی ها و دلتنگی هایی که نمیتوانی برایشان کاری کنی....شاید برای همین است که روزای آخرسال دلگیرتر از همه ی روز ها باید
برای تمام از دنیا رفتگان
و کسانی که
در قلبمان مردند
دعا کنیم و از همه چیز بگذریم...
#نازنین_عابدین_پور
- ۷.۳k
- ۲۹ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط