کرده پنهان پشت عینک چشم های مرمری

کرده پنهان پشت عینک ، چشم های مرمری
وقت چشمک عشوه ای آمد به رسم دلبری

یک قدم از ما گذشت و لحظه ای خندید و بعد ...
با ادا و عشوه وا کرد او گره از روسری

قل هوَ اللهُ احد ؛ چشم بدت حیران شود
مرحبا ؛ زیبا شدی بانو ، -به چشم خواهری-

رد شد و آتش زد و سوزاند و خاکستر نمود
بخت ناقص مانده از دوران شیر مادری

ای بسوزد طالع نحسی که با ما همدم است
ای دو صد لعنت به چشمان خمار مرمری
❤ ️❤ ️❤ ️
دیدگاه ها (۱۴)

.گاهی اوقات آدم باید بماندتا ثابت کند که عاشقِ واقعی ستو گاه...

.-جایی میان قلب هست ؛که هرگز پر نمیشود !. و مادر همان فضا ؛ا...

بخونید متن زیر رو 💜 .🌸 مادر بزرگ من آدم مذهبی بود.هر وقت...

سخت ترین شب زندگی همون شبی هست که تصمیم می‌گیری با خودت رو ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط