شهیدی که در سالروز تولدش؛ سر از تنش جدا شد....
شهیدی که در سالروز تولدش؛ سر از تنش جدا شد....
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، 56 سال پیش در چنین روزی خداوند فرزند پسری به خانواده روستانشین از توابع استان گیلان عطا کرد که نامش را احمد گذاشتند. حضور احمد در خانواده شور و حال خاصی به زندگی آنها بخشیده بود اما هیچ کس نمیدانست که چه آیندهای در انتظار این کودک است. هنوز نه سال بیشتر نداشت که پدر و دو سال بعد مادرش را از دست داد. برادر بزرگش محمد، او را به تهران برد و تربیتش را بر عهده گرفت.
زمانی که شخصیت احمد در حال شکلگیری بود برادرش او را به دبیرستان فلسفی برد. شخصیت والایش، او را نزد شاگردان و مسئولین دبیرستان محبوب کرده بود.
در سالهای 56 - 57 که مدارس به حالت نیمه تعطیل درآمده بود. احمد با روحیه انقلابی در صف اول تظاهرات و فعالیتهای انقلاب پیشتاز شد و در قیام روز تاسوعا (عاشورای57) با در دست داشتن پرچمی پیشاپیش بچههای محله حرکت میکرد تا جایی که نیروهای شاهنشاهی به آنها حملهور میشوند.
پس از پیروزی انقلاب همزمان با اخذ مدرک دیپلم در رشته ریاضی در مساجد محل نیز حضوری فعال داشت. احمد با فرمان امام راحل که فرمودند "مردم جبههها را پر کنند" او مشتاقانه خود را برای خدمت معرفی کرد زیرا معتقد بود مملکت و رهبر ما اسلامی است بنابراین ما نیز سرباز امام زمان هستیم.
احمد وارد نیروی زمینی ارتش شد. در 22 تیر ماه وارد شهر حمیدیه اهواز و خط مقدم جبهه میشود. با چند تن از دوستان و فرماندهشان بنام شهید علیرضا صادقی وارد منطقه کرخه کور(کرخه نور) شدند در آن زمان بود که نبرد مستقیم با مزدوران بعثی آغاز میشود.
یکی از همسنگران شهید روایت میکند که احمد و همرزمانش سریعا اقدام به ساخت حسینیهای در منطقه کرخه نور میکنند تا نمازهای جماعت و مراسمات دعای کمیل و توسل برای رزمندگان اسلام مهیاتر باشد.
احمد جعفرنژادبه خوبی آموزش دیده بود و به خوبی دیدهبانی میکرد. در لشکر 16 زرهی قزوین نیروی زمین ارتش در رسته آرپیجیزن رشادتهای بسیاری را از خود نشان بود.
او و همرزمانش در عملیات رمضان در محور عملیاتی حمیدیه و کرخه کور (نور) در خط مقدم جبهه مقاومت جانانهای انجام داده و ضربات مهلکی را به دشمنان وارد کردند.
«عملیات شهید مدنی» در بیست و هفتم شهریور ماه 1360 به منظور انهدام توان رزمی دشمن درمنطقه عمومی سوسنگرد، به صورت محدود صورت گرفت. بعد از این عملیات بود که دیگر حال و هوای احمد عوض شد. «مرتضی طلایی شهیری» یکی از همرزمان احمد میگوید: «وقتی با او صحبت میشد همیشه آرزوش این بود که خدا او را به فیض شهادت نائل کند حتی در آخرین مرخصی که به تهران آمده بود گویی به او الهام شده بود که دیگر بازگشتی ندارد و در خانه قدم می زد و به اهالی خانواده می گفت «این آخرین باری است که من در کنار شما هستم» و حتی خوابی که از شهادتش دیده بود را برای برادرزده اش تعریف کرده بود». او که بیتاب بازگشت به جبهه بود تا بتواند در عملیاتی که در پیش رو است شرکت کند زودتراز موعد راهی منطقه عملیاتی شد.
سرانجام پس از گذشت سه روز از سالروز تولدش در حالی که تنها 22 سال از بهار عمرش گذشته بود. او در عملیات طریقالقدس که امام راحل آن عملیات را فتح الفتوح نامیدند، در تاریخ 9 آذر 60 در فتح دلاورانه بستان در جنگ تن به تن با مزدوران بعثی بر اثر اصابت ترکش، سر از بدنش جدا و به درجه رفیع شهادت نائل شد.
پس از پیروزی کامل رزمندگان در این عملیات، پیکرمطهر این شهید بزرگوار بعد از 26 روز به تهران منتقل و در قطعه 24 بهشت زهرا (س) به خاک سپرده میشود.
احمد به مصداق آیهای که خداوند میفرماید "ما انسان را در سختی خلق کردیم"، یک انسان واقعی خداگونه بود. او انسانی سختی دیده و آزمایش شده بود که با تمام سختیهای زندگی مبارزه کرد و همواره شاکر خدا بود.
خداروح پرفتوحش رو با سالار شهیدان محشور کند....
#شهدا
#شهید
#شهادت
#بسیج
#بسیجی
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، 56 سال پیش در چنین روزی خداوند فرزند پسری به خانواده روستانشین از توابع استان گیلان عطا کرد که نامش را احمد گذاشتند. حضور احمد در خانواده شور و حال خاصی به زندگی آنها بخشیده بود اما هیچ کس نمیدانست که چه آیندهای در انتظار این کودک است. هنوز نه سال بیشتر نداشت که پدر و دو سال بعد مادرش را از دست داد. برادر بزرگش محمد، او را به تهران برد و تربیتش را بر عهده گرفت.
زمانی که شخصیت احمد در حال شکلگیری بود برادرش او را به دبیرستان فلسفی برد. شخصیت والایش، او را نزد شاگردان و مسئولین دبیرستان محبوب کرده بود.
در سالهای 56 - 57 که مدارس به حالت نیمه تعطیل درآمده بود. احمد با روحیه انقلابی در صف اول تظاهرات و فعالیتهای انقلاب پیشتاز شد و در قیام روز تاسوعا (عاشورای57) با در دست داشتن پرچمی پیشاپیش بچههای محله حرکت میکرد تا جایی که نیروهای شاهنشاهی به آنها حملهور میشوند.
پس از پیروزی انقلاب همزمان با اخذ مدرک دیپلم در رشته ریاضی در مساجد محل نیز حضوری فعال داشت. احمد با فرمان امام راحل که فرمودند "مردم جبههها را پر کنند" او مشتاقانه خود را برای خدمت معرفی کرد زیرا معتقد بود مملکت و رهبر ما اسلامی است بنابراین ما نیز سرباز امام زمان هستیم.
احمد وارد نیروی زمینی ارتش شد. در 22 تیر ماه وارد شهر حمیدیه اهواز و خط مقدم جبهه میشود. با چند تن از دوستان و فرماندهشان بنام شهید علیرضا صادقی وارد منطقه کرخه کور(کرخه نور) شدند در آن زمان بود که نبرد مستقیم با مزدوران بعثی آغاز میشود.
یکی از همسنگران شهید روایت میکند که احمد و همرزمانش سریعا اقدام به ساخت حسینیهای در منطقه کرخه نور میکنند تا نمازهای جماعت و مراسمات دعای کمیل و توسل برای رزمندگان اسلام مهیاتر باشد.
احمد جعفرنژادبه خوبی آموزش دیده بود و به خوبی دیدهبانی میکرد. در لشکر 16 زرهی قزوین نیروی زمین ارتش در رسته آرپیجیزن رشادتهای بسیاری را از خود نشان بود.
او و همرزمانش در عملیات رمضان در محور عملیاتی حمیدیه و کرخه کور (نور) در خط مقدم جبهه مقاومت جانانهای انجام داده و ضربات مهلکی را به دشمنان وارد کردند.
«عملیات شهید مدنی» در بیست و هفتم شهریور ماه 1360 به منظور انهدام توان رزمی دشمن درمنطقه عمومی سوسنگرد، به صورت محدود صورت گرفت. بعد از این عملیات بود که دیگر حال و هوای احمد عوض شد. «مرتضی طلایی شهیری» یکی از همرزمان احمد میگوید: «وقتی با او صحبت میشد همیشه آرزوش این بود که خدا او را به فیض شهادت نائل کند حتی در آخرین مرخصی که به تهران آمده بود گویی به او الهام شده بود که دیگر بازگشتی ندارد و در خانه قدم می زد و به اهالی خانواده می گفت «این آخرین باری است که من در کنار شما هستم» و حتی خوابی که از شهادتش دیده بود را برای برادرزده اش تعریف کرده بود». او که بیتاب بازگشت به جبهه بود تا بتواند در عملیاتی که در پیش رو است شرکت کند زودتراز موعد راهی منطقه عملیاتی شد.
سرانجام پس از گذشت سه روز از سالروز تولدش در حالی که تنها 22 سال از بهار عمرش گذشته بود. او در عملیات طریقالقدس که امام راحل آن عملیات را فتح الفتوح نامیدند، در تاریخ 9 آذر 60 در فتح دلاورانه بستان در جنگ تن به تن با مزدوران بعثی بر اثر اصابت ترکش، سر از بدنش جدا و به درجه رفیع شهادت نائل شد.
پس از پیروزی کامل رزمندگان در این عملیات، پیکرمطهر این شهید بزرگوار بعد از 26 روز به تهران منتقل و در قطعه 24 بهشت زهرا (س) به خاک سپرده میشود.
احمد به مصداق آیهای که خداوند میفرماید "ما انسان را در سختی خلق کردیم"، یک انسان واقعی خداگونه بود. او انسانی سختی دیده و آزمایش شده بود که با تمام سختیهای زندگی مبارزه کرد و همواره شاکر خدا بود.
خداروح پرفتوحش رو با سالار شهیدان محشور کند....
#شهدا
#شهید
#شهادت
#بسیج
#بسیجی
۱.۱k
۰۹ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.