قصه ی ما هندی نبود که آخرش قشنگ باشه

قصه ی ما هندی نبود که آخرش قشنگ باشه
اونی که می گفت عاشقه نمی تونست یه رنگ باشه

قصه ی ما راستکی بود مث یه عشق الکی
مث هراس بعد هر چشمکای یواشکی

نه دلبری کردن تو نه ناز کشیدنای من
هیچ کدوم واقعی نبود برای همنفس شدن

من از تو دل بریدم و تو از دل عاشق من
زندگی ما رو ببین همش شده دل بریدن

تو رفتی تا من همیشه تو حسرت نگات باشم
توو این خیابون شلوغ یه عمری چشم به رات باشم

زندگی کاشکی فقط واسه یه بار به عشقمون امون میداد
کاشکی روزای خوبشم به جفتمون نشون میداد

قصه ی ما تموم شد و هیشکی به مقصد نرسید
نه اون کسی که دل سپرد نه اون کسی که دل برید
دیدگاه ها (۱)

دست خدا نسپار مرانگو خدا نگهدارتخدا‌ حواسش پرت آدم خوبه های ...

سن و سالتان به جایی می رسد که دیگر ...چهارخانه و سه‌خانه بود...

ساده میگویم تسبیحی بافته ام ؛ نه از سنگ ! نه از چوب ! نه از ...

من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان که من ان راز توان دیدن وگ...

#Multi_party#The_last_sunset_side_by_sidepart:3(والنتینا)نوی...

یه تک‌پارتییی جدید از تهیونگگگگگ شیییی؟؟:))) به قلم لینا؟:) ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط