نگذار باز از سفرت بیخبر مرا

نگذار باز از سفرت بی‌خبر مرا
یک‌بار هم اگر شده، با خود ببر مرا

شکر خدا که گریه‌ی سیری نصیب شد
هربار تشنه کرد غمت بیشتر مرا

سر را به دامنت بگُذارم اگر، سر است
دامن چو می‌کشی، به چه کار است سر مرا؟

یک‌بار جای این‌همه زخم زبان زدن
راحت بگو که دوست نداری دگر مرا

آه ای خیال دور که آواره‌ات شدم
یک شب بیا به خانه‌ی خوابت ببر مرا...

#سید_علی_لواسانی
دیدگاه ها (۱)

صُبح یَعنی،وسط قصّه‌ی تردیدِ شُما،کسی از دَر برسدنور تَعارف ...

گاهی آدم هرچه بیش تر نگاه کند ،کم تر می بیند...✍#ژوزه_ساراما...

#عاشقانه

#خاص

بار دگر ذره وار رقص کنان آمدیمزان سوی گردون عشق چرخ زنان آمد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط