₽=¹⁴
دست بابا رو گرفتمو بردمش تو حال و بهش گفتم:باباجون بیا یک فیلم انتخاب کنیم و بزاریم_باشه(یک فیلم ترسناک انتخاب کردیم)....نشسته بودیم رو مبل و کلی خوراکی هم گذاشته بودیم من پوکر به تلوزیون زل زده بودم نیوناهم از هیجان داشت قش میکرد
_نمیری(پوکر)
+ها(سوالی)
_میگم نمیری کشتی خودتو از بس گفتی پیرزنه در اتاقرو باز نکنه
+عاممم خب فیلم ترسناک برا هیجانش اسم ترسناکو گرفته
_چه ربطی داره
+خب...راستش خودمم نمیدونم چه ربطی داشت
_اوفففف اصلا ولش این فیلم به درد لای جرزم نمیخوره
+اینطوری نگو بابایی خیلی هم خوبه حالا بیا به دیدن فیلم ادامه بدیم
_باش.......نیم ساعتی گذشته بود بابا بدون هیچ هیجانی داشت فیلمو میدید
+بابایی
_هوم
+میگم چرا هیجان نداری
_ودف انتظار نداری که بیام این وسط برات قر کمر برم
+خندیدمو گفتم نه ندارم ولی خیلی بی حس میبینی
_باشه العان حس دارش میکنم(شروع کردم بوسیدن دوتا لپش سفتو تند میبوسیدم نیوناهم میخندید وقتی ازش جدا شدم لپش قرمز بود کمی از کام دهنمم رو لپاش ریخته بودو این باعث شده بود لپاش برق بزنه...
#وانشات
#فیک
#فیلم
#والپیپر
_نمیری(پوکر)
+ها(سوالی)
_میگم نمیری کشتی خودتو از بس گفتی پیرزنه در اتاقرو باز نکنه
+عاممم خب فیلم ترسناک برا هیجانش اسم ترسناکو گرفته
_چه ربطی داره
+خب...راستش خودمم نمیدونم چه ربطی داشت
_اوفففف اصلا ولش این فیلم به درد لای جرزم نمیخوره
+اینطوری نگو بابایی خیلی هم خوبه حالا بیا به دیدن فیلم ادامه بدیم
_باش.......نیم ساعتی گذشته بود بابا بدون هیچ هیجانی داشت فیلمو میدید
+بابایی
_هوم
+میگم چرا هیجان نداری
_ودف انتظار نداری که بیام این وسط برات قر کمر برم
+خندیدمو گفتم نه ندارم ولی خیلی بی حس میبینی
_باشه العان حس دارش میکنم(شروع کردم بوسیدن دوتا لپش سفتو تند میبوسیدم نیوناهم میخندید وقتی ازش جدا شدم لپش قرمز بود کمی از کام دهنمم رو لپاش ریخته بودو این باعث شده بود لپاش برق بزنه...
#وانشات
#فیک
#فیلم
#والپیپر
۶۹.۴k
۱۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.