تو را با غیر می بینم

تو را با غیر می بینم،
صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
نشستم، باده خوردم،
خون گریستم، کنجی افتادم
تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید
توانم وصف مرگ جور و صد دشوارتر زان لیک
چه گویم جور حسرت چون به گفتن در نمی آید
چه سود از شرح این دیوانگی ها، بی قراری ها ؟ 
تو مه ،
بی مهری و حرف منت باور نمی آید
ز دست و پای دل برگیر این زنجیر جور ای زلف 
که این دیوانه گر عاقل شود ،
دیگر نمی آید
دلم در دوریت خون شد ،
بیا در اشک چشمم بین
خدا را از چه بر من رحمت ای کافر نمی آید ؟
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://telegram.me/monlightyy/foad
دیدگاه ها (۲۹)

💖 خدای خوبم سلام!💖 دوستان خوبم سلام!💖 فراموش نکنیم💖 عشق و ام...

مَستِ عشقم کُنجِ آغوشت خدایی می کنم تا تو لیلای منی ، من پ...

#برگی_ازتاریخ ستار خان در جایی گفته است:من هیچ وقت گریه نمی...

زمان هیچگاه دردی را درمان نکرده ...این ما هستیم که به مرور ب...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط