بی تو شبهای دراز انتظارم سخت شد

بی تو شبهای دراز انتظارم سخت شد
باز هم خواب خوش شبها کنارم سخت شد


مثل عقرب نیش میزد دردها بر پیکرم
آمدم تا پر کنم صبر و قرارم سخت شد


یک اتاق ساکت و تخت و نگاه پنجره
دیده حتی باز هم شبهای تارم سخت شد


مثل یک درد قدیمی روبرویم هستی و ..
دیدن این صحنه ی اندوه بارم سخت شد


مثل سرمای زمستان یخ وجودم را گرفت
آمدی آبم کنی آتش ندارم سخت شد


باز هم حس هم آغوشی که دارم با دلت
میبرد صبر و قرار و اختیارم سخت شد


منتظر ماندم برایت پشت قاب پنجره
مانده ام انتظارم سخت شد
دیدگاه ها (۵)

آموخته امزندگی همیشه عالی و کامل نیست،اما همیشه همانی ستکه ت...

دلگیرم از تقدیر و دستم بندِ جایی نیست لعنت به آغـازی کـه آن ...

نوشتم بی" تـو" غمگینم ،........ نوشتم بی" تـو" افسرده ،مرا ب...

گاه چه فریب بزرگی ستصدایی که می گوید دوستت دارمآنجا که به چش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط