بی تو شبهای دراز انتظارم سخت شد
بی تو شبهای دراز انتظارم سخت شد
باز هم خواب خوش شبها کنارم سخت شد
مثل عقرب نیش میزد دردها بر پیکرم
آمدم تا پر کنم صبر و قرارم سخت شد
یک اتاق ساکت و تخت و نگاه پنجره
دیده حتی باز هم شبهای تارم سخت شد
مثل یک درد قدیمی روبرویم هستی و ..
دیدن این صحنه ی اندوه بارم سخت شد
مثل سرمای زمستان یخ وجودم را گرفت
آمدی آبم کنی آتش ندارم سخت شد
باز هم حس هم آغوشی که دارم با دلت
میبرد صبر و قرار و اختیارم سخت شد
منتظر ماندم برایت پشت قاب پنجره
مانده ام انتظارم سخت شد
باز هم خواب خوش شبها کنارم سخت شد
مثل عقرب نیش میزد دردها بر پیکرم
آمدم تا پر کنم صبر و قرارم سخت شد
یک اتاق ساکت و تخت و نگاه پنجره
دیده حتی باز هم شبهای تارم سخت شد
مثل یک درد قدیمی روبرویم هستی و ..
دیدن این صحنه ی اندوه بارم سخت شد
مثل سرمای زمستان یخ وجودم را گرفت
آمدی آبم کنی آتش ندارم سخت شد
باز هم حس هم آغوشی که دارم با دلت
میبرد صبر و قرار و اختیارم سخت شد
منتظر ماندم برایت پشت قاب پنجره
مانده ام انتظارم سخت شد
- ۶۵۸
- ۱۸ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط