من از اوشکایتی ندارم
من از اوشکایتی ندارم...
از کسی که با او است هم شکایتی ندارم...
ولی خدایا تو که میدانستی چقدر دوستش دارم...
چرا تو کاری نکردی????
چرا نذاشتی تمام خیانتها سربسته بماند...
چرا نخواستی پشیمان شود از باغیر از من بودنش...!
او ندید و ندانست..تو که دیدی ضجه های شبانه ام را که با قرص سرکوبش میکردم تا کسی درونم را نبیند..و از مرده من بیزار شوند...
....
لا اقل لحظه آخر هشیارم میکردی تا پشیمانی را در عمق چشمانش ببینم ودستش را پس نزنم...
عزیزم مرا ببخش که دیگر حسم به تو سرد شده بود.. .
حلقه ی یادگاریت هنوز درجایش باقیست....بیاد روزهای بودنت..
از کسی که با او است هم شکایتی ندارم...
ولی خدایا تو که میدانستی چقدر دوستش دارم...
چرا تو کاری نکردی????
چرا نذاشتی تمام خیانتها سربسته بماند...
چرا نخواستی پشیمان شود از باغیر از من بودنش...!
او ندید و ندانست..تو که دیدی ضجه های شبانه ام را که با قرص سرکوبش میکردم تا کسی درونم را نبیند..و از مرده من بیزار شوند...
....
لا اقل لحظه آخر هشیارم میکردی تا پشیمانی را در عمق چشمانش ببینم ودستش را پس نزنم...
عزیزم مرا ببخش که دیگر حسم به تو سرد شده بود.. .
حلقه ی یادگاریت هنوز درجایش باقیست....بیاد روزهای بودنت..
- ۸۰
- ۱۳ خرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط