حریم بازوانت

حریم بازوانت
که امنیّت می بخشد
و نزدیک قلبت
که عشق می ورزد
خاطراتِ آغازُ ترس از پایان
در آغوشت فرو می ریزد
و دستهایت
که وعدۀ خوشبختی ست
دلم را چون گلی صبحگاهی
به آب می دهند
و ابدیّتی که با خود می برد مرا
به چشمانت می نگرم
دلت می تابد تا افق های دور
زیبائی می درخشد
و مرا به سفرۀ نوری می خواند
که تو با من عشق را
در بشقابی از گلُ لبخند
قسمت می کنی
و خوشبختی از آنِ من است
وقتی
به زیبائی رؤیاهایم ایمان دارم
و
چه کسی تنهاست ؟!
وقتی لحظه های من از تو
مدام بارانی ست
و در طراوت حوالی ِ تو
قدم می زند دلم
زیباگر من !
چه قدر کم است
که تنها بخواهم
دوستت بدارم !
دیدگاه ها (۱)

هر شعر گریز از یک گناه بود هر فریاد گریز از یک درد و...

خیال بوسه ای که اینجا جا گذاشتی اش ، بر لبانم سنگینی می کند...

#کورد #کوردستان #فرهنگ

#کورد #کوردستان #فرهنگ

نیایش صبحگاهی 🍁🍂🍁 ای خدای خوب و مهربان! کمکم کن تا به هر کجا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط