پلک می بندی بخوابی نازنینم شب بخیر

پلک می بندی بخوابی ، نازنینم شب بخیر
غرق ِ رؤیا یا سرابی ، نازنینم شب بخیر

صبح تا حالا هزاران ناز کردی با جهان
خسته ای حتماً حسابی، نازنینم شب بخیر

قبل خوابت می نشینی روبروی باغچه
رو به گلهایت بتابی ، نازنینم شب بخیر

پرده را پایین بِکش از پنجره محبوب من
کَس نبیند بی حجابی، نازنینم شب بخیر

حسرتی دارد دلم امشب به آغوشت بگو
خوش بحال ِ رختخوابی... نازنینم شب بخیر

چشم می بندی ولی شب زنده داری می کنم
روی تختم توی قابی، نازنینم شب بخیر

شب به شب با هر پیامی اشک جاری میشود
کاش میدادی جوابی ، نازنینم شب بخیر
دیدگاه ها (۲۷)

حالا که از من دوری...مراقبِ خودت باشمراقبِ اشک هایت که بی من...

دوستم بداردر روزگاری که باید عشق را در زوایای پنهانی چشم ها ...

سینه ام را غرق غم کردی و میگویی بروبـر دلـم درمـان هر دردی و...

می ترسم از بعضی آدمها ...آدمهایی که امروز دوستت دارند و فردا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط