سلام مولای مهربانم
سلام مولای مهربانم
سلام امام غریبم
آقا جان
روحــــم در انتظـــار شما ايستاده است چشمم کنار پنجره ها ايستاده اســـــت
من آن غريبه ام که بدون تو سال هــاست همچون مترسکي همه جا ايستاده است يا آن درخــت کهـــــنه که در بــــارش تبر - هي زخم خورده و سر پا ايستاده است
نه! من ستاره ام که نفهميده سال ها-
بر پايه ي خــــيال چـرا ايســـتــاده است
غافل ز موريانه سلـــــيمان ذهن من
تنها به اتکاي عصــــا ايســـــتاده است!
من-آن جنازه ايست که افتاده زير خاک-
امــــّا به احــترام شما ايسـتــاده است
سلام امام غریبم
آقا جان
روحــــم در انتظـــار شما ايستاده است چشمم کنار پنجره ها ايستاده اســـــت
من آن غريبه ام که بدون تو سال هــاست همچون مترسکي همه جا ايستاده است يا آن درخــت کهـــــنه که در بــــارش تبر - هي زخم خورده و سر پا ايستاده است
نه! من ستاره ام که نفهميده سال ها-
بر پايه ي خــــيال چـرا ايســـتــاده است
غافل ز موريانه سلـــــيمان ذهن من
تنها به اتکاي عصــــا ايســـــتاده است!
من-آن جنازه ايست که افتاده زير خاک-
امــــّا به احــترام شما ايسـتــاده است
- ۷۶۱
- ۲۱ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط