مریدی لرزان نزد شیخ بشدو عارض گشت یا شیخ خوابی بس ترسناک

مریدی لرزان نزد شیخ بشدو عارض گشت: یا شیخ خوابی بس ترسناک بدیدمی
شیخ گفت: بنال ببینم خواب چه دیده ای که بی قراری؟
مرید گفت: به خواب دیدم 3 گرگ گرسنه مرا دنبال همی نمایند و گاهی بقدر یک مایل و گاهی دو مایل از من فاصله گرفته اما ناگه از تاریکی بیرون جسته و پاچه مرا به دندان گرفتندی ، در این میان کسی اندک گوشتی مرا بدادی که به آنها دهم و آنان را سیر نموده وخود را رهایی بخشم لیک آن تکه گوشت بقدری اندک بوده که دندان نیش آنان را نیز چرب نمیکرد...
شیخ دستی بر سر کچلش کشید و لختی آن را خاراند و سپس گفت:
آن سه گرگ قبوض آب و برق و گاز بوده که پس از هر ماه و گاهی دو ماه بر تو حمله ور می گردند و آن تکه گوشت یارانه توست که به دستت داده اند...
مرید چون این تعبیر شگرف را بشنید ، گریبان خویش دریده و دعاهایی نثار مسولین کرده که به دلیل شورانگیز بودن در این مقال نمی گنجد.... 😃😂😂 #فردوس_برین
دیدگاه ها (۱)

در صورت پریدن غذا در گلو(زمانی که تنهاییم)چگونه خودمان را از...

ﺧﻮﺍﻫﺸﺎ ﺑﻌﺪ ﺧﻮﻧﺪﻧﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺘﻦ ﻳﻪ ﻛﻢ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻴﺪ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺜﻞ ﻣﺪﺍﺩ ﻣﻴﻤﻮﻧ...

💥روانشناسان باستان معتقد بودند که افراد از لحاظ عناصر تشکیل ...

وقتی میگیم خانوما از این در پاساژ میرن توو از اون طرف در میا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط