خواستم برایت شعر بنویسم

خواستم برایت شعرے بنویسم
آمدےو ڪنارم نشستی
موهایت را باز ڪردے
موهایت ‌ریخت روے دفترم
خواستم ادامہ دهم
دیدم لبهایت بوے بوسہ ڪَرفتہ
و دڪمہ‌هاے پیراهنم دارند
براے بوسیدن سر انڪَشتانت
بیتابی می‌ڪنند !
خواستم  ...
دیدم فایده اے ندارد
دفترم را بستم
این شعر هیچ وقت
مجوز نمی‌ڪَرفت ..!!


#محسن_حسینخانی
#خاص #جذاب #عاشقانه
دیدگاه ها (۳)

آرامش، پیامدِ اندیشیدن نیست، بلکه آرامش، نیندیشیدن به گرفتار...

انسانهای خوب همانند گلهای قالی هستند نه انتظار باران را دار...

چهره فقط جلب توجه میکنهچیزی ڪ قلـــ❤ــبرو تصخیر میکنه شخصیته...

اسیر بوسہ اے هستم ڪه از رویت طلب دارمتمام بوسہ هایــم رانبوس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط