روزت بستودم و نمیدانستم

روزَت بستودم و نمی‌دانستم
شب با تو غنودم و نمی‌دانستم
ظن بُرده بدم به خود که من، من بودم
من جمله تو بودم و نمی‌دانستم . . .
#مولانا #طاعات_قبول 🌹 #التماس_دعا 🙏🏻
دیدگاه ها (۶)

خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند . . . #حافظ

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شددل رمیده ما را رفیق و مونس شدن...

آرامش است، عاقبتِ اضطراب ها . . .

ما به داغ عشقبازی ها نشستیم و هنوزچشم پروین همچنان چشمک پران...

ولی من هر وقت بُریدم و خسته شدمو فکر کردم که دیگه نمیتونم اد...

میگفت در آستانه جدایی بودیم یک شبخسته از شیفت اومدم رو تخت ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط