فکر میکنم وقتی فریدون مشیری

فِکر میکنَم وَقتی فریدونِ مُشیری،
کوچه پَس کوچه هایِ خیآل رو با مَعشوقه اش قَدَم میزَد ...،
لَبِ پَنجِره ایستاد و با چِشمانی خیس دَر دَفترِ یادداشت خود نوشت: [ "آنچه در یادَش نَمانده یادِ ماست"...💛🌱 ]








《 ''وَ هَر شَب دَر میانِ تاریکی روحی میمیرَد و جِسمی دَرد میکِشَد.''♥🌱 》




#آناهیتا
دیدگاه ها (۱)

#الهی حَسرَتِ بودَنِ هیچ آدَمی،تو زِندِگیتون،...بُغض نَندازه...

#خُدایا شُکرِتامّآ چِرا دِلتنگی رو آفریدی؟؟!🌙💛《 این آهَنگ،هَ...

🍃آقایِ #روزبه_بمانی سوالِ خیلی خوبی پرسیدَن،با این مَضمون که...

مثلِ به دام اُفتادَنِ پَرنده ىِ شِكارى دَر قَفَس، بى تابَم.....

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در جست و جوی حقیقت(پارت25 بخش 2)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط