تقویمُ نگاه کردم ..
تقویمُ نگاه کردم ..
روز همون بود
ماه همون بود
یه فرق کوچولو هم داشت .. اینکه سال عوض شده بود !
یک سال گذشت از روز ِ تسخیر آغوشِ تو ؛ جایی به نام وطن 🧡..
اما میدونی فرقِ بزرگترش چی بود ؟
این بود که سالِ قبل بودی اما الان نه !
یادت نیست
ولی خوب به یاد دارم تک تکِ واژه هاتُ ؛
[ اگر اونجا بودم طوری بغلت میکردم که همه غم و غصههات توی وجودم حل بشه! نمیتونم اینشکلی ببینمت ]
راستی .. حالت چطوره دلبر ؟
احتمالا الان' که داری اینُ میخونی من غریبه ترین آشنایِ زندگیتام که شاید حتی تو کورترین نقطه ی قلبتهم هیچ جایی واسه من نباشه ..
نمیخوام گلایه کنم اما قبول کن نداشتنت درست مثل این میمونه که خورشید و از روز و مهتاب و از شب بگیری همینقدر تاریک و مُرده ..
روزا تكراری ، شبا تكراری تر ..
ميگذره فقط ! با فكرت ..
فقط بديش اينه كه خبری ندارم ازت ...
نميدونم كجایی ، چی خوردی ، چی پوشیدی ..
بعضي وقتا ميگم نكنه سردش شده باشه ، نكنه باز غذاشو دير خورده باشه ، نكنه دلش غم داشته باشه ، نكنه باز کم خوابیده باشه ! نکنه نکنه ..
ديووونم نه ؟!
ولي يه ديوونه دوس داشتنی ام !
فقط نميدونم چرا تو اين ديوونه ی دوس داشتنی رو دوس نداشتی ..
راست میگن که اگه از اول یه چیزی رو نداشته باشی ؛
خیلی کمتر اذیت میشی
تا وقتی که یه چیزی رو داشته باشی و بگیرن ازت..
خلاصش کنم ؛
جای خالی تورو با هیچی نمیشه پر کرد !
حتی دیگه هیچ چیز ارزشِ امتحان کردنم نداره..
بدونِ تو ؛
سیب زمینی سرخ کرده و پفک و شیرکاکائو و بستنی ؛
هیچ مزهای نمیدن..
تموم شدنت طعمِ همه چی رو با خودش برد ..
الان نمیدونم کجایی و چیکار میکنی ولی برات بهترینارو میخوام ..
مثل همیشه بهترین باش و منم همچنان بهت افتخارکنم ..
خوشحال باش همیشه !
هیچ چیزیو بیشترازحالِ خوب تو نمیخوام
من هیچ وقت از آشنا شدن با تو ؛ پشیمون نشدم (꧇ !
و بابت تموم روزهای خوب و حسایِ خوبی که بهم دادی ازت ممنونم ..
- همه روزا رو حفظم اگه يادت رفته تو :)
برو دلت اگه باز شكسته شد
چِشت أ نگاهش خسته شد
داشتى میفتادى بيا
ميتونم نگيرم مگه آخه دستتو .. ؟!
- موقت ..
بیست و یکِ مهرماه .
روز همون بود
ماه همون بود
یه فرق کوچولو هم داشت .. اینکه سال عوض شده بود !
یک سال گذشت از روز ِ تسخیر آغوشِ تو ؛ جایی به نام وطن 🧡..
اما میدونی فرقِ بزرگترش چی بود ؟
این بود که سالِ قبل بودی اما الان نه !
یادت نیست
ولی خوب به یاد دارم تک تکِ واژه هاتُ ؛
[ اگر اونجا بودم طوری بغلت میکردم که همه غم و غصههات توی وجودم حل بشه! نمیتونم اینشکلی ببینمت ]
راستی .. حالت چطوره دلبر ؟
احتمالا الان' که داری اینُ میخونی من غریبه ترین آشنایِ زندگیتام که شاید حتی تو کورترین نقطه ی قلبتهم هیچ جایی واسه من نباشه ..
نمیخوام گلایه کنم اما قبول کن نداشتنت درست مثل این میمونه که خورشید و از روز و مهتاب و از شب بگیری همینقدر تاریک و مُرده ..
روزا تكراری ، شبا تكراری تر ..
ميگذره فقط ! با فكرت ..
فقط بديش اينه كه خبری ندارم ازت ...
نميدونم كجایی ، چی خوردی ، چی پوشیدی ..
بعضي وقتا ميگم نكنه سردش شده باشه ، نكنه باز غذاشو دير خورده باشه ، نكنه دلش غم داشته باشه ، نكنه باز کم خوابیده باشه ! نکنه نکنه ..
ديووونم نه ؟!
ولي يه ديوونه دوس داشتنی ام !
فقط نميدونم چرا تو اين ديوونه ی دوس داشتنی رو دوس نداشتی ..
راست میگن که اگه از اول یه چیزی رو نداشته باشی ؛
خیلی کمتر اذیت میشی
تا وقتی که یه چیزی رو داشته باشی و بگیرن ازت..
خلاصش کنم ؛
جای خالی تورو با هیچی نمیشه پر کرد !
حتی دیگه هیچ چیز ارزشِ امتحان کردنم نداره..
بدونِ تو ؛
سیب زمینی سرخ کرده و پفک و شیرکاکائو و بستنی ؛
هیچ مزهای نمیدن..
تموم شدنت طعمِ همه چی رو با خودش برد ..
الان نمیدونم کجایی و چیکار میکنی ولی برات بهترینارو میخوام ..
مثل همیشه بهترین باش و منم همچنان بهت افتخارکنم ..
خوشحال باش همیشه !
هیچ چیزیو بیشترازحالِ خوب تو نمیخوام
من هیچ وقت از آشنا شدن با تو ؛ پشیمون نشدم (꧇ !
و بابت تموم روزهای خوب و حسایِ خوبی که بهم دادی ازت ممنونم ..
- همه روزا رو حفظم اگه يادت رفته تو :)
برو دلت اگه باز شكسته شد
چِشت أ نگاهش خسته شد
داشتى میفتادى بيا
ميتونم نگيرم مگه آخه دستتو .. ؟!
- موقت ..
بیست و یکِ مهرماه .
۱۲.۶k
۱۲ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.