در باغ سال کهنه سکوت خزان شکست

در باغ سال کهنه سکوت خزان شکست
شاباش ریخت سکه به سکه سپید دست
پاییز رفت و دختر یلدا عروس شد
این برف رخت بخت سپید عروسی است
شاعر:میم نون راهی
#م_ن_راهی
#میم_نون_راهی
#عشق#یلدا#مو#شانه#شاباش#برف#دختر#عروس
دیدگاه ها (۳)

می رفت دختر بچه ای همراه باباشدر کوچه های شهر، بابا گفت ای ک...

زنده دنیاست محض باورهاباورم کن کنون...نه آخرهامن از اول به ا...

پرسشی که بی جواب بماند اسمش می شود: ترس!از گفته های میم نون ...

گفتم وفا کن!گفت مگر سگم که وفادار باشم؟گفتم سگ عشق می ارزد ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط