مشت می کوبم بر در
#مشت میکوبم بر در
پنجه میسایم بر پنجرهها
من دچارِ خفقانم خفقان
من به تنگ آمدهام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
آی
با شما هستم
این درها را باز کنید
من به دنبال فضایی میگردم
لبِ بامی
سرِ کوهی دلِ صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
آه
میخواهم فریادِ بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من به فریاد همانند کسی
که نیازی به تنفّس دارد
مشت میکوبد بر در
پنجه میساید
بر پنجرهها
محتاجم
من هوارم را سر خواهم داد
چارهٔ دردِ مرا باید این داد کند
از شما خفتهٔ چند
چه کسی میآید با من فریاد کند...🏝
پنجه میسایم بر پنجرهها
من دچارِ خفقانم خفقان
من به تنگ آمدهام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
آی
با شما هستم
این درها را باز کنید
من به دنبال فضایی میگردم
لبِ بامی
سرِ کوهی دلِ صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
آه
میخواهم فریادِ بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من به فریاد همانند کسی
که نیازی به تنفّس دارد
مشت میکوبد بر در
پنجه میساید
بر پنجرهها
محتاجم
من هوارم را سر خواهم داد
چارهٔ دردِ مرا باید این داد کند
از شما خفتهٔ چند
چه کسی میآید با من فریاد کند...🏝
۲.۵k
۱۸ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.