ازدواجبدونمشکل

#ازدواج_بدون_مشکل

#داستان_طنز

از پیرمردی پرسیدند: چگونه چهل سال بدون مشکل با همسرت گذروندی؟
او در جواب گفت: ما با هم در شب عروسی به یک اتفاق نظر رسیدیم (و آن اینکه) اگر من عصبانی شدم او برای انجام یک کار بهتر (به جای دعوا) به آشپزخانه برود تا من آروم بشم، و اگر او عصبانی شد، من به بالکن بروم و وارد خانه نشوم تا اون آروم بشه.
والآن من - شکر خدا - چهل ساله که در بالکن زندگی می کنم!
دیدگاه ها (۱۳)

یک دست جام باده و یک دست زلف یار ...رقصی چنین میانه ی میدانم...

تا زنده ایم نمی گذاریم این دست تنها بماند ...#لبیک_یا_خامنه_...

حال دلت که خوب باشدآدمها همه شان دوست داشتنی اند ..حتی چراغ ...

خیلی #یهویی امشب دوست زمان خدمتم بعد از مدتها زنگ زد و قرار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط