پارت اول

[پارتـ اولـ]
درباره دیانا رحیمی کسی که خانوادش رو از دست داده، و یه برادر کوچیک داره که کانادا زندگی می‌کنه؛ و مجبوره زندگیش رو یه جوری بچرخونه... در این بین با ارسلان کاشی رئیس معروف‌ترین شرکت طراحی لباس تهران آشنا میشه... اتفاقایی بینشون پیش میاد که باعث اعتراف عاشقانه ارسلان به دیانا میشه. اما این دو، راه بلندی دارن که هنوز طی نکردن... پستی و بلندی‌هایی که جلوشون رو می‌گیره و باعث جداییشون میشه... دشمنایی که چشم دیدنِ باهم بودنشون رو ندارن؛ ولی برای همیشه صاحب قلب‌های هم دیگه هستن... .
او برایم بیشتر از یک انسان بود.
شاید یک پری یا یک جن بود.
نمی‌دانم او چه بود.
هر چه بود کسی بود که، تا به‌حال هیچ همانندش را هرگز ندیده بودم.
و در عین حال هر چیزی بود که هر کسی تا به‌حال خواسته است.
و من در یک لحظه در پرتگاه عشق بلعیده شدم... .
(چارلز دیکنز)
دیدگاه ها (۰)

#دشیــ😅دخــتر خـوانـدهـ که شـبـیه پـســر و صــدای پســرونه د...

#ناوادااا#چـاـلـشــــ

از مراسم دشی براتون عکس آوردم😅راستی دشی#دختره-یه خواننده دخت...

از#دشی بلاگر یوتیوب براتون فیلم آوردم🥺حمایت کنین بازم بزارم☺...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط