کتاب جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی را ورق میزدم جایی

کتاب "جای خالی سلوچ" محمود دولت آبادی را ورق میزدم. جایی از کتاب نوشته بود :
"روزگار همیشه بر یک قرار نمیماند. روز و شب دارد، روشنی دارد، تاریکی دارد، کم دارد، بیش دارد.
دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده، تمام میشود، بهار می آید".

از یک جایی به بعد، آدم آرام میگیرد، بزرگ میشود، بالغ میشود، پای تمام اشتباهاتش می ایستد، سنگینی تصمیمی که گرفته را گردن دیگری نمی اندازد، دنبال مقصر نمیگردد، قبول میکند گذشته اش را، انکار نمیکند آن را، نادیده اش نمیگیرد، حذفش نمیکند، اجازه میدهد هرچه هست، هرچه بوده در همان گذشته بماند، حالا باید آینده را بسازد، از نو، به نوعی دیگر.
یاد میگیرد زندگی یک موهبت است، غنیمت است، نعمت است، باید قدرش را بداند و آن را فدای آدمهای بی مقدار نکند...

همه ی اینها را که فهمید یک آرامشی می آید مینشیند توی دلش، توی روح و روانش.

اینجای زندگی همان جایی است که دولت آبادی گفته اصلا از یک جایی به بعد حال ادم خوب میشود .
دیدگاه ها (۳)

من یک زنم ...خالقم سوره ای به نامم نازل کرد!من یک زنم...خالق...

محمود دولت آبادیکلاس دوم دبستان شیفت بعدازظهر بودم، باران تن...

سرباز وطن اسوده بخواب که سرنوشت برایت تا ابد مرخصی ردکرده اس...

اینم یه پرنده دیگه و بازم تو حیاط خونمون دیدمش

آدمی به مرور آرام می‌گیرد، بزرگ می شود، بالغ می‌شود و پای اش...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط