پسر جوانی بیمار شد اشتهای او کور شد و از خوردن هر چیزی م

پسر جوانی بیمار شد. اشتهای او کور شد و از خوردن هر چیزی معده‌اش او را معذور داشت.

حکیم به او عسل تجویز کرد.

جوان می‌ترسید باز از خوردن عسل دچار دل‌پیچه شود لذا نمی‌خورد. حکیم گفت: بخور و نترس که من کنار تو هستم. جوان خورد و بدون هیچ دردی معده‌اش عسل را پذیرفت.

حکیم گفت: می‌دانی چرا عسل را معده تو قبول کرد و پس نزد و زود هضم شد؟
جوان گفت: نمی‌دانم.
حکیم گفت: عسل تنها خوراکی در جهان طبیعت است که قبل از هضم کردن تو، یک‌بار در معده زنبور هضم شده است.

پس بدان که عسل غذای معده توست و سخن غذای روح توست. و اگر می‌خواهی حرف تو را بپذیرند و پس نزنند و زود هضم شود، سعی کن قبل سخن گفتن، سخنان خود را مانند زنبور که عسل را در معده‌اش هضم می‌کند، تو نیز در مغزت سبک سنگین و هضم کن سپس بر زبان بیاور!
دیدگاه ها (۰)

آرامش یعنی درمیان صدها مشکلخیالت هم نباشد لبخند بزنی چون مید...

لبخندبزن 🥀وقتی با خانواده ات دور هم جمع شده اید،خیلی ها هستن...

سه پارتی هیسونگ p1

"نسخه "با یک سینی پر از ابزارهای عجیب و غریب وارد اتاق شدم د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط