درخیالم بوسه می گیرم ز لبهایی ک نیست

درخیالم بوسه می گیرم , ز لبهایی ک نیست
هی تجسم میکنم, ان نقش زیبایی ک نیست

تا فراسوی افق , تا ساحل عشق و امید
میدهم امشب دلم رادست رویایی ک نیست

دل ب امواج , خروشان نگاهت می زنم
با تو هرشب میروم همراه دریایی ک نیست

پا ب کویت می گذارم تا ب گیرم دل ز تو
پر ز عشقت میکنم دل را ز(لیلاییی) ک نیست

همچو مجنون میشوم افسانه ی هر عاشقی
درپی عشقت گذارم پاب هرجایی ک نیست

منتظر تا لحظه ی دیدار رویت سر رسد
تا رسدان لحظه ی صبروشکیبایی ک نیست

مست و شیدا می شوم از یک نگاه عاشقت
غیر تو هرگز ندارم ,دل ب فردایی ک نیست
#افسوس
دیدگاه ها (۵)

جز یاد تو ای حسرت شیرینِ قدیمیباور بکنی یا نکنی از همه سیرمل...

گفتند که او عاشق موهای کمند استموهای من از عصر همان روز، بلن...

#ی زنگ تفریحبا هم باشید اما بگذارید در با هم بودن شما فاصله ...

#نپرسنپرس حال مرا تا غزل به لب دارمخودت بفهم که حالم بد است ...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

امیرالمؤمنین علی علیه السلام؛ عمر تو همین لحظه ای است که در ...

🌱🍒این شعرا را برایت به یادگار می گذارم        دلی نوجوان را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط