تو و تام به یه مهمونی دعوت شدید و در حال آماده شدن بودید
تو و تام به یه مهمونی دعوت شدید و در حال آماده شدن بودید
تو کامل آماده شده بودی و داشتی عطر میزدی به خودت و تام داشت کرواتشو میبست
بعد اینکه کتشو پوشید سر تا پاتو نگاه کرد گفت:
شبیه پرنسسا شدی(لبخند)
بریم؟
توهم لبخند میزنی و میگی : بریمم
*زمان مهمونی*
رسدید اونجا و یه میزو انتخاب کردید و نشستین
تام اشاره زد که رو پاهاش بشینی و نشستی
کارکنان اونجا براتون بطری شراب آوردن و شماهم شروع کردین خوردن..
پیک اولتون رفتی بالا و تام تا خواست پیک دوم رو برات بریزه یکی از دوستاش صداش کرد و سلام علیک کردن و دوستش کارش داشت و باید از پیشت میرفت
چپ چپ نگات کرد گفت جایی تکون نخوریا!
وقتی برگشتم همینجایی
توهم سرتو به نشونه تایید تکون دادی
بعد اینکه تام رفت تو هی برای خودت پیک میریختی و میخوردی
تنها روی یه میز نشسته بودی که یه پسر جذاب اومد سمتت و گفت:
افتخار رقص بمن میدی؟
توهم چون مست بودی با خنده و شادی قبول کردی و رفتی باهاش تا میتونستی رقصیدی
خیی رقصیدین و تو اصلا توی این دنیا نبودی
بعد اینکه رقصیدین پسره تورو به یه اتاق راهنمایی کرد..
رفتی تو اتاق و چون حالت دست خودت نبود و اصلا تو این دنیا نبودی خودتو چسبوندی بهش و میبوسیدیش..
بعد چند دقیقه بوسیدن تورو هل داد به سمت تخت و توهم رو تخت دراز کشیدی و روت خیمه زد و بازم بوسیدت
ول کردید و نگاه میکردید همو که دستش رفت زیر دامنت و شرتتو آورد پایین..
یواش یواش کاراشو میکرد
دستش رفت سمت کمربندش و بازش کرد و تا خواست درش بیاره یه چیزی خیلی محکم درو باز کرد..
تام بود که صورتش کامل قرمز شده بود از عصبانیت ..
پسره رو با چوب دستیش هل داد اون ور که از روت بلند شه و درو بست و طلسم عایق صدا رو زد و پسره رو با چوب دستی شکنجه داد بعد این کارش ولش کرد و ازپنجره پرتش کرد پایین..
توکه خیلی ترسیده بودی و این صحنه هارو نگاه میکردی،با ترس و گریه..
اومد سمتت که بیشتر ترسیدی..
با عصبانیت و نفس نفس زدنای بلند میخواست صحبت کنه..
گفت:
که اینطور
اونم با اون؟؟
داد زد*
با اونننننننننن؟؟؟؟؟؟؟
ببین به حسابت میرسم
این پارت اول:)
همش جا نمیشد تو یه پستتت
تو کامل آماده شده بودی و داشتی عطر میزدی به خودت و تام داشت کرواتشو میبست
بعد اینکه کتشو پوشید سر تا پاتو نگاه کرد گفت:
شبیه پرنسسا شدی(لبخند)
بریم؟
توهم لبخند میزنی و میگی : بریمم
*زمان مهمونی*
رسدید اونجا و یه میزو انتخاب کردید و نشستین
تام اشاره زد که رو پاهاش بشینی و نشستی
کارکنان اونجا براتون بطری شراب آوردن و شماهم شروع کردین خوردن..
پیک اولتون رفتی بالا و تام تا خواست پیک دوم رو برات بریزه یکی از دوستاش صداش کرد و سلام علیک کردن و دوستش کارش داشت و باید از پیشت میرفت
چپ چپ نگات کرد گفت جایی تکون نخوریا!
وقتی برگشتم همینجایی
توهم سرتو به نشونه تایید تکون دادی
بعد اینکه تام رفت تو هی برای خودت پیک میریختی و میخوردی
تنها روی یه میز نشسته بودی که یه پسر جذاب اومد سمتت و گفت:
افتخار رقص بمن میدی؟
توهم چون مست بودی با خنده و شادی قبول کردی و رفتی باهاش تا میتونستی رقصیدی
خیی رقصیدین و تو اصلا توی این دنیا نبودی
بعد اینکه رقصیدین پسره تورو به یه اتاق راهنمایی کرد..
رفتی تو اتاق و چون حالت دست خودت نبود و اصلا تو این دنیا نبودی خودتو چسبوندی بهش و میبوسیدیش..
بعد چند دقیقه بوسیدن تورو هل داد به سمت تخت و توهم رو تخت دراز کشیدی و روت خیمه زد و بازم بوسیدت
ول کردید و نگاه میکردید همو که دستش رفت زیر دامنت و شرتتو آورد پایین..
یواش یواش کاراشو میکرد
دستش رفت سمت کمربندش و بازش کرد و تا خواست درش بیاره یه چیزی خیلی محکم درو باز کرد..
تام بود که صورتش کامل قرمز شده بود از عصبانیت ..
پسره رو با چوب دستیش هل داد اون ور که از روت بلند شه و درو بست و طلسم عایق صدا رو زد و پسره رو با چوب دستی شکنجه داد بعد این کارش ولش کرد و ازپنجره پرتش کرد پایین..
توکه خیلی ترسیده بودی و این صحنه هارو نگاه میکردی،با ترس و گریه..
اومد سمتت که بیشتر ترسیدی..
با عصبانیت و نفس نفس زدنای بلند میخواست صحبت کنه..
گفت:
که اینطور
اونم با اون؟؟
داد زد*
با اونننننننننن؟؟؟؟؟؟؟
ببین به حسابت میرسم
این پارت اول:)
همش جا نمیشد تو یه پستتت
۹.۴k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.