وقتی همشون میخوان بهت اعتراف کنن ولی تو....(تک پارت)
وقتی همشون میخوان بهت اعتراف کنن ولی تو....(تک پارت)
نامرا تو خونه اعضا با جیمین داشت گیم بازی میکرد که جیمین وقتی دید دستش درد میکنه که انقد بازی کرده بود به طرفش نزدیک شد و دستاشو گرفت و گفت که با هم بازی کنیم
نامرا:همم..؟چیکار میکنی جیمینا *پوکر فیس*
بهش نزدیک میشه چون میخواست ببوستش
نامرا:جیمین به خودت بیا اگه اینطوری پیش بری دوستیمونو بهم میزنم مگه ما چند ساله دوست نیستیم کی بهم علاقه پیدا کردی
جیمین:ببخشید اگه اذیتت کردم:(
نامرا زود از اونجا جدا میشه و میره پیش تهکوک برای فیلم نگا کردن ته و کوک که همش دارن بهش زل میزنن و نامرا متوجه میشه
نامرا:چتونه آخه نکنه شماهم میخواین اعتراف کنید وای بیخیال پسر
ته کوک دهنشونم نتونستم باز کنن با تعجب نگاه میکنن
وقتی نامرا به طرف آشپز خونه میرفت نامی دستو پا جلفتی خودشو میکوبه به نامرا
نامی:ببخشید ندیدم خوبی؟چیزیت نشد که نه؟
نامرا:وای انقد باهام خوب رفتار نکنید *داشت عرر میزد*
تو آشپز خونه جین رو دید که کیمچی درس میکرد
نامرا نگاه جین رو دید و زود رفت
جین:اون به من بی محلی کرد..؟به ولد واید هندسام؟امکان نداره حتما ندیده منو(پسرم چطور نبینه 😂)
آخرش رفت پیش شوگا که خوابیده بود تو اتاقش
نامرا:اوپا خوابیدی؟
شوگا سرشو میزاره رو پاهاش و دستشو میگیره
و نامرا هیچی نگفت ولی بعدش شوگا سرشو بر میداره و نامرارو بغل میکنه و میخوابه و نامرا که از ذوق کم مونده بود جرر بخوره اون که از اولش هم یه حس هایی به شوگا داشت
___________________________________________
بچه ها الان همه میگن که از هوپی ننوشتم من هوپیو هیونگه واقعیم میدونم واسه همین هیچ وقت نمیتونم تصورشم کنم🙃💜
:)
نامرا تو خونه اعضا با جیمین داشت گیم بازی میکرد که جیمین وقتی دید دستش درد میکنه که انقد بازی کرده بود به طرفش نزدیک شد و دستاشو گرفت و گفت که با هم بازی کنیم
نامرا:همم..؟چیکار میکنی جیمینا *پوکر فیس*
بهش نزدیک میشه چون میخواست ببوستش
نامرا:جیمین به خودت بیا اگه اینطوری پیش بری دوستیمونو بهم میزنم مگه ما چند ساله دوست نیستیم کی بهم علاقه پیدا کردی
جیمین:ببخشید اگه اذیتت کردم:(
نامرا زود از اونجا جدا میشه و میره پیش تهکوک برای فیلم نگا کردن ته و کوک که همش دارن بهش زل میزنن و نامرا متوجه میشه
نامرا:چتونه آخه نکنه شماهم میخواین اعتراف کنید وای بیخیال پسر
ته کوک دهنشونم نتونستم باز کنن با تعجب نگاه میکنن
وقتی نامرا به طرف آشپز خونه میرفت نامی دستو پا جلفتی خودشو میکوبه به نامرا
نامی:ببخشید ندیدم خوبی؟چیزیت نشد که نه؟
نامرا:وای انقد باهام خوب رفتار نکنید *داشت عرر میزد*
تو آشپز خونه جین رو دید که کیمچی درس میکرد
نامرا نگاه جین رو دید و زود رفت
جین:اون به من بی محلی کرد..؟به ولد واید هندسام؟امکان نداره حتما ندیده منو(پسرم چطور نبینه 😂)
آخرش رفت پیش شوگا که خوابیده بود تو اتاقش
نامرا:اوپا خوابیدی؟
شوگا سرشو میزاره رو پاهاش و دستشو میگیره
و نامرا هیچی نگفت ولی بعدش شوگا سرشو بر میداره و نامرارو بغل میکنه و میخوابه و نامرا که از ذوق کم مونده بود جرر بخوره اون که از اولش هم یه حس هایی به شوگا داشت
___________________________________________
بچه ها الان همه میگن که از هوپی ننوشتم من هوپیو هیونگه واقعیم میدونم واسه همین هیچ وقت نمیتونم تصورشم کنم🙃💜
:)
۲۱.۶k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.