فصل دو پارت آخر
فصل دو پارت آخر
ته میره درو باز میکنه کوک بود باورش نمیشد الکلش رو انداخت اونور و گفت:
_خودتی کوک خودتی
+آره خودمم
ته بغلش میکنه و شروع به گریه کردن میکنه
فیلیکس : مامانی این باباع
+آره پسرم
_چی من من بابام
+آره اون روز خواستم بهت بگم ولی نشد
خودم بزرگش کردم ولی اون میخواست تورو ببینه و گفتم بزارمش پیش تو و برم
_نه تروخدا نرو
+دورغ سیزده بود عزیزم
و داستان مون تمام
ته میره درو باز میکنه کوک بود باورش نمیشد الکلش رو انداخت اونور و گفت:
_خودتی کوک خودتی
+آره خودمم
ته بغلش میکنه و شروع به گریه کردن میکنه
فیلیکس : مامانی این باباع
+آره پسرم
_چی من من بابام
+آره اون روز خواستم بهت بگم ولی نشد
خودم بزرگش کردم ولی اون میخواست تورو ببینه و گفتم بزارمش پیش تو و برم
_نه تروخدا نرو
+دورغ سیزده بود عزیزم
و داستان مون تمام
- ۸۱۵
- ۲۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط