پارت
پارت ۱۲
علامت جی _ علامت ا.ت
جی با صورت نگران پیشت اومد باورت نمیشد این جی سرد و بی رحمه ....
_خوبی ؟جاییت که اسیب ندیده؟
+نه ممنون که نجاتم دادی
_خواهش میکنم
+اما تو چطور فهمیدی من اینجام؟
_داشتم از شرکت برمیگشتم و دیدمت از اونجایی که ......
+که چی؟
_ا.ت داره از دستت خون میاد
دستتو که نگاه کردی دیدی که با چاقوی اون پسر بریده بود و ازش خون چکه میکرد ..
_بیا باید فوراً بریم بیمارستان
+نه همینکه زخم رو ببندم خوب میشه میرم خونه جعبه ی کمک های اولیه دارم
_دختره ی لجباز بیا سوار ماشین شو بریم شرکت همینطوری که ولت کنم زخمت عفونت میکنه و کلی خون از دست میدی
شک داشتی که سوار ماشینش بشی ولی اون راست میگفت ممکنه کلی خون از دست بدی ...
+باشه
سوار ماشین شدی جی به سرعت به سمت شرکت حرکت کرد وارد شرکت که شدید چون شرکت خیلی خیلی بزرگ بود و تاریک بود ترسیدی که وارد بشی چون تو فوبیایه تاریکی شدید داشتی....
_چرا نمیایی تو؟
+من یکم میترسم
_از چی ؟
+از تاریکی
جی دست رو گرفت انقدر تعجب کردی که چشات به اندازه ی یه کاسه شده بود ....
_نترس
سمت دفتر جی حرکت کردید و وارد شدید جی جعبه ی صندوق های اولیه رو باز کرد و مشغول ضد عفونی و پاسمان کردن شد ...
+اخ میسوزه
_اشکال نداره یکم تحمل کن
+جی ازت ممنونم
+خواهش میکنم
پاسمان که تموم شد میخواستی بری خونه ....
_ا.ت میشه یه لحظه باهات صحبت کنم
+اوکی
_میتونی بشینی
+باشه
_یه درخواست ازت دارم میدونم خیلی زیاد رویه ولی تو هم باید منم درک کنی.........
#جی #انهایپن #چند_پارتی
علامت جی _ علامت ا.ت
جی با صورت نگران پیشت اومد باورت نمیشد این جی سرد و بی رحمه ....
_خوبی ؟جاییت که اسیب ندیده؟
+نه ممنون که نجاتم دادی
_خواهش میکنم
+اما تو چطور فهمیدی من اینجام؟
_داشتم از شرکت برمیگشتم و دیدمت از اونجایی که ......
+که چی؟
_ا.ت داره از دستت خون میاد
دستتو که نگاه کردی دیدی که با چاقوی اون پسر بریده بود و ازش خون چکه میکرد ..
_بیا باید فوراً بریم بیمارستان
+نه همینکه زخم رو ببندم خوب میشه میرم خونه جعبه ی کمک های اولیه دارم
_دختره ی لجباز بیا سوار ماشین شو بریم شرکت همینطوری که ولت کنم زخمت عفونت میکنه و کلی خون از دست میدی
شک داشتی که سوار ماشینش بشی ولی اون راست میگفت ممکنه کلی خون از دست بدی ...
+باشه
سوار ماشین شدی جی به سرعت به سمت شرکت حرکت کرد وارد شرکت که شدید چون شرکت خیلی خیلی بزرگ بود و تاریک بود ترسیدی که وارد بشی چون تو فوبیایه تاریکی شدید داشتی....
_چرا نمیایی تو؟
+من یکم میترسم
_از چی ؟
+از تاریکی
جی دست رو گرفت انقدر تعجب کردی که چشات به اندازه ی یه کاسه شده بود ....
_نترس
سمت دفتر جی حرکت کردید و وارد شدید جی جعبه ی صندوق های اولیه رو باز کرد و مشغول ضد عفونی و پاسمان کردن شد ...
+اخ میسوزه
_اشکال نداره یکم تحمل کن
+جی ازت ممنونم
+خواهش میکنم
پاسمان که تموم شد میخواستی بری خونه ....
_ا.ت میشه یه لحظه باهات صحبت کنم
+اوکی
_میتونی بشینی
+باشه
_یه درخواست ازت دارم میدونم خیلی زیاد رویه ولی تو هم باید منم درک کنی.........
#جی #انهایپن #چند_پارتی
- ۱.۷k
- ۱۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط