می خواستم کنار تو باشم ولی نشد!
می خواستم کنار تو باشم ولی نشد!
پیکی به افتخار تو باشم ولی نشد!
می خواستم به حکم دل خود ورق ورق
بازنده ی قمار تو باشم ولی نشد!
می خواستم به واسطه ی اشک های خویش
یک چشمه از بهار تو باشم ولی نشد!
حاضر شدم به شکل دو دستت در آیم و
دائم در اختیار تو باشم ولی نشد!
وقتی که خسته می شوم از شهر بی حدود
زندانی حصار تو باشم ولی نشد!
باران مهر باشی و من چون کویر لوت
عمری در انتظار تو باشم ولی نشد!
بعد از هزار و یک "نشد" از یأس خواستم
خیام روزگار تو باشم ولی نشد!
#غلامرضاطریقی
پیکی به افتخار تو باشم ولی نشد!
می خواستم به حکم دل خود ورق ورق
بازنده ی قمار تو باشم ولی نشد!
می خواستم به واسطه ی اشک های خویش
یک چشمه از بهار تو باشم ولی نشد!
حاضر شدم به شکل دو دستت در آیم و
دائم در اختیار تو باشم ولی نشد!
وقتی که خسته می شوم از شهر بی حدود
زندانی حصار تو باشم ولی نشد!
باران مهر باشی و من چون کویر لوت
عمری در انتظار تو باشم ولی نشد!
بعد از هزار و یک "نشد" از یأس خواستم
خیام روزگار تو باشم ولی نشد!
#غلامرضاطریقی
۳.۳k
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.