گفتم : از حرفام نرنجیدی ... ؟گفت : نه !گفتم : ولی هر کی بود یه چیزی بهم میگفت ...!گفت : مادرم انسولین میزنه ، اولا خیلی دردش میگرفت ، بعدش کمتر شدحالا هر وقت سوزنو تو پوستش فرو میکنه ، فقط میخنده .الان منم اونطوری ام ...!