بیا بشین تنگ دلم

بیا بشین تنگ ِدلم
و زُل بزن توچشام؛
دستامو بگیر تو دستات و
آروم بیخِ گوشم بگو :
واسه این چشما میشه موند
میشه خوند،
میشه دیوونگی کرد،"
اونوقت منم خودمو جم و جور کنمو
وسرمو گم کنم تو قفسه ی سینتو بگم:
واسه این "امنیت"میشه زندگی کرد،
واسه این "تکیه گاه"میشه دیوونگی کرد،
واسه این "عشق"میشه مُرد،
بیا بشین تنگِ دلم؛
و زل بزن تو چشام و
دستاتو قفل کن تو دستام،
و بریم به جنگِ هرچی فاصله اس،
بریم واسه نبردِ هرشبی که بدون تو صب میشه و
صبحی که بدون تو بخیر میشه؛
بیا زندگیمونو برداریم و بریم یه جای دور
من تورو برمیدارم،
تو منو،،،
بیا بشین تنگِ دلم،
هوای دیوونگی زده بسرم
دیدگاه ها (۴)

مشکل از جایی شروع شد که دل حرف حالیش نشد┄

بانو جان،مهم ترین لوازم آرایشت؛اعتماد به نفس توست...مهم نیست...

میخواهــمداستانی از علاقه ام به تو را بنویسمیڪی بود ، یڪی … ...

خیابانهـــاے تنهــایےدلـے ولگــردمیخواهدوآوازم بــدون تــوسک...

بارون داره هدر می‌شه بیا با من قدم بزندلم داره پر می‌زنه واس...

آبنبات تلخ

یکی از افراد داخل ویورس این عکسو پست کرد و گفت:#تئته 🌻 هر رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط