📷 باور کن داشتم دندونامو مسواک میزدم،
📷 باور کن داشتم دندونامو مسواک میزدم،
با یه دستمم دماغم رو میخاروندم و توی آینه به گودی های زیر چشمم نگاه میکردم. یه تیغ جلوی آینه بود، منم تیغو برداشتم تا بذارم توی کاورش، انگشتم برید و یه شکاف عمیق درست شد! خب خون اومد دیگه، چشمم افتاد به قرمزیه خون، سوزشش مهم نبود برام چون یادم اومد تو عاشق رنگ قرمز بودی! اصلا این اتفاق ربطی به تو نداشتا فقط خواستم بگم دوباره با یه اتفاق ساده یادت افتادم..میبینی؟ همین قدر بی ربط، همین قدر چرت، همین قدر سوزناک..
با یه دستمم دماغم رو میخاروندم و توی آینه به گودی های زیر چشمم نگاه میکردم. یه تیغ جلوی آینه بود، منم تیغو برداشتم تا بذارم توی کاورش، انگشتم برید و یه شکاف عمیق درست شد! خب خون اومد دیگه، چشمم افتاد به قرمزیه خون، سوزشش مهم نبود برام چون یادم اومد تو عاشق رنگ قرمز بودی! اصلا این اتفاق ربطی به تو نداشتا فقط خواستم بگم دوباره با یه اتفاق ساده یادت افتادم..میبینی؟ همین قدر بی ربط، همین قدر چرت، همین قدر سوزناک..
۳.۴k
۲۷ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.