the end of time after him part 38

برگشتم و ناتاشا رو دیدم وقتی از خفاش به انسان تبدیل شد کلا فرق کرد خیلی خوشگل تر شد محوش بودم که گفت
ناتاشا : لوکاس به چی زل زدی بریم پیش بچه ها بگیم چیکار کنیم
لوکاس ویو : دست ناتاشا رو گرفتم و بوسه ای روی پیشونیش گذاشتم و گفتم باهم بریم
ناتاشا : بریم
لوکاس ویو : منو ناتاشا برگشتیم پیش بچه ها
فلیکس : چیشد میتونیم رد شیم
ناتاشا : راستش یه گودال خیلی بزرگ بین راه هست که نمیشه ازش رد شد
پنی : یعنی باید از یه مسیر دیگه بریم
فلیکس: من میرم بررسی کنم و زود بر میگردم

ناتاشا ویو : مدتی اما گذشت خبری از فلیکس نبود
تا اینکه صدای فلیکس هممون رو به وجد آورد
فلیکس: بچه ها بیاید به راهی پیدا کردم که میشه ازش رد شد
فلیکس ویو : اول پاتریشیا رو بردم سمت گودال و از روی تنه درخت به ارامی ردش کردم هر لحظه ممکن بود تنه درخت بشکنه اما تنها چاره این بود
همه بچه ها در حال رد شدن بودن آخرین نفر ناتاشا بود داشتیم خیلی آرام و با دقت از روی نته درخت رد می‌شدیم که ناگهان تنه درخت شکست من توماس دست من را گرفت و منم دست ناتاشا رو
توماس : بچه طاقت بیارید الان میکشمتون بالا
لوکاس ویو : وقتی این صحنه رو دیدم از شدت ترس سمت لبه گودال رفتم و محکم توماس رو کشیدم و همراهش فلیکس و ناتاشا ناتاشا رو محکم تو بغلم گرفتم
ناتاشا : من خوبم
لوکاس : مطمئنی هیچ اتفاقی برات نیفتاد
ناتاشا : اگه زخمی هم بشم دوباره ترمیم میشم ...
لوکاس : لطفا بلایی سر خودت نیار لطفا ترکم نکن من نمیتونم بدون تو ادامه بدم .....
دیدگاه ها (۰)

the end of time after him part 53

the end of time after him part 54 ( آخرین پارت )

فیک به من نگاه کن اسممو صدا کن(۱۱) P

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط