اشکی که پشت پای تو بر خاک می چکد

۷۸۶


اشکی که پشت پای تو بر خاک می چکد
بر رد پای مانده ی تو بوسه می زند
ای آنکه رفته ای و خیالت نمی رود ...
قلبم هنوز دور و برت پرسه می زند ...


با من اگر که میل وفا بود در دلت ...
بی آنکه من برای تو روی و ریا کنم
می آمدی به زلف پریشان که در کفت
خود را شبیه زلف پریشان رها کنم ...


اینک منم که در دل آوار آرزو ...
زیر خرابه های غم انگیز دردها
پنهان نموده ام دل حسرت نصیب را
تا هر طرف رها نشود مثل گردها ...


در انعکاس چشم تو اکنون "شکست نور"
از من کشیده صورت تلخ شکسته ای ...
این من که چشم دوخته ام بر تو سال ها
این تو که سال هاست ز من چشم بسته ای


دیگر امید نیست شکوفد جوانه ای ...
بر شاخه ی شکسته ی فصل جوانی ام ...
شاعر درست گفته دقیقا شبیه او :
بیزار از این جوانی و این زندگانی ام ...



#س_ر_هاشمی...
دیدگاه ها (۱)

786کسی به پای تو افتاد و زار زار گریست ...شبیه مادر ...

786لایق نبوده ام که ببوسم ضریح را ... بر دست های فرشچیان بوس...

786سیلابی از اندوه ها سویم سرازیر استمثل کسی که با نگاهی سرد...

786صدا بلند شد از پشت در بریده بریده ... کسی به گریه ص...

🥀🕊💔😭دارد زمان آمدنت دیر می شوددارد جوان سینه زنت پیر می شودو...

🥀🕊💔😭دارد زمان آمدنت دیر می شوددارد جوان سینه زنت پیر می شودو...

🥀🕊💔😭دارد زمان آمدنت دیر می شوددارد جوان سینه زنت پیر می شودو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط