مایه ی اصل و نسب در گردش دوران زر است متصل خون می خورد
مایه ی اصل و نسب در گردش دوران زر است متصّل خون می خورد تیغی که صاحب جوهر است
آهن و فولاد از یک معدنی آید برون آن یکی شمشیر گردد وان دگر نعل خر است
دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست جای چشم ابرو نگیرد زانکه او بالاتر است
ناکسی گر از کسی بالا نشیند عار نیست روی دریا خس نشیند قعر دریا گوهر است
کرّه ی اسب از نجابت در پی مادر رود کرّه ی خر از خریت پیشپیش مادر است
آدمی را معرفت باید نه جامه از حریر بر صدف بنگر که دایم سینهاش پرگوهر است
آدمی را عقل میباید نه خنجر بر کمر ورنه بر هر ماکیانی در کمر صد خنجر است
آسمان سفله دونان را نوازش می کند ز آن سبب انگشت کوچک لایق انگشتر است
شعر گویان جان فدای شعر سنجان می کنند دختر هرکس نجیب افتاد مفت شوهر است
آهن و فولاد از یک معدنی آید برون آن یکی شمشیر گردد وان دگر نعل خر است
دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست جای چشم ابرو نگیرد زانکه او بالاتر است
ناکسی گر از کسی بالا نشیند عار نیست روی دریا خس نشیند قعر دریا گوهر است
کرّه ی اسب از نجابت در پی مادر رود کرّه ی خر از خریت پیشپیش مادر است
آدمی را معرفت باید نه جامه از حریر بر صدف بنگر که دایم سینهاش پرگوهر است
آدمی را عقل میباید نه خنجر بر کمر ورنه بر هر ماکیانی در کمر صد خنجر است
آسمان سفله دونان را نوازش می کند ز آن سبب انگشت کوچک لایق انگشتر است
شعر گویان جان فدای شعر سنجان می کنند دختر هرکس نجیب افتاد مفت شوهر است
- ۴.۲k
- ۱۶ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط