همیشه چای کمرنگ مینوشید

‏.‏‌‌‌‏‌
‌همیشه چای کم‌رنگ می‌نوشید.
اگر چای پررنگ می‌شد،
از طرف دیگر لیوان نمی‌توانست مرا ببیند.
اینطور می‌گفت...

👤 #جمال_ثریا
دیدگاه ها (۰)

‏یک کتاب فروشى در استرالیا تمامى کتابهایش را با کاغذ جلد کرد...

مثل ديوار ترك خورده پس از زلزله ها گاه دل ها ز سخن هاى كسى م...

این چالشه خداستاخری چرا اینجوری میکرد😂

فکر رفتن به سرت نیست ولیاز خیالِ سفرت می‌ترسمبارها داد کشیدم...

‍ همیشه چای کم رنگ مینوشیداگر چای پررنگ میشداز طرف دیگر لیوا...

✍دلتنگی دَر نمی زند منتظر نمی ماند بروی دَر را برایش باز کنی...

حکایت مرد و دام پزشک:روزی روزگاری یک مرد دچار چشم درد شدیدی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط