من زمان زيادي در سيرک زيسته ام
من زمان زيادي در سيرک زيسته ام
وهميشه وهر لحظه براي بند بازان روي ريسمان لرزنده نگران بودم.
اما اين حقيقت را بگويم که مردم بر روي زمين استوارو گسترده
بيشتر از بند بازاني که روي ريسمان لرزنده هستند سقوط مي کنند.
اما اگر روزي دل به مردي آفتابگونه بستي
با او يکدل باش وبراستي او را دوست بدار.
دخترم هيچکس و هيچ چيز را
در اين جهان نمي توان يافت که شايسته تر ازآن باشد
که دختري حتی ناخن پايش را عريان کند
برهنگي بيماري عصر ماست به گمان من تن تو بايد براي کسي باشد
که روحش را براي تو عريان کرده است.
بخشی از وصیت اش به جرالدین دخترش
وهميشه وهر لحظه براي بند بازان روي ريسمان لرزنده نگران بودم.
اما اين حقيقت را بگويم که مردم بر روي زمين استوارو گسترده
بيشتر از بند بازاني که روي ريسمان لرزنده هستند سقوط مي کنند.
اما اگر روزي دل به مردي آفتابگونه بستي
با او يکدل باش وبراستي او را دوست بدار.
دخترم هيچکس و هيچ چيز را
در اين جهان نمي توان يافت که شايسته تر ازآن باشد
که دختري حتی ناخن پايش را عريان کند
برهنگي بيماري عصر ماست به گمان من تن تو بايد براي کسي باشد
که روحش را براي تو عريان کرده است.
بخشی از وصیت اش به جرالدین دخترش
۳۱۳
۱۱ فروردین ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.