part14
part14
کوکی:کاری میکنم امشب اسمم رو فریاد بزنی
*پرش زمانی به ساعت ۱۰ شب*
کوک:ا/تتتت *عربده*
ا/ت:وقت چی؟
کوک:اهم اهم دیه
ا/ت:نههههه تروخدا کوک
کوک:بابا ععع ا/ت
ا/ت:خوب من خجالت میکشم
کوک:نمیخواهیم بچه دار شیم که فقط در حد یه چیز ساده
ا/ت:واییی خدا خفت کنه کوک
کوک:برو رو تخت دراز بکش تا من بیام
ویو ا/ت
داشتم از خجالت آب میشدم ولی مجبورم برم رفتم روی تخت و دراز کشیدم و منتظرش موندم
ویو کوک
*دیدم داره میره رو تخت منم رفتم و چند تا شمع و گل آوردم و اومدم پیشش*
ا/ت:اینا چیه؟
کوک:به مناسبت اولین کارمون دیگه
ا/ت:اهاااا
ویو ا/ت
کمک کوک تخت رو تضعین کردیم
کوک:آماده ای بیب؟
ا/ت:نه
ویو ا/ت
من رو هل داد روی تخت و آروم افتاد روم و دستش رو برد سمت سی.نه هام و آروم دکمه های لباسم رو باز کرد
ویو کوک
هلش دادم روی تخت و آروم افتادم روش دستم رو دراز کردم و دکمه های لباسش رو باز کردم
ا/ت:اممم کوک
کوک:جانم؟
ا/ت:میشه یواش کار کنی؟
کوک:باشه سعی میکنم
ویو ا/ت
لباسم رو درآورد کاملا در معرض دیدش بودم بعد از چند ثانیه لباس خودش رو هم درآورد
ویو کوک
با دیدن بدن برهنه اش تحریک شدم و نمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم لباسم رو دراوردم و دوباره افتادم روش
ویو ا/ت
لبش رو گذاشت روی لب هام و شروع به مکیدن کرد در همون زمان اون یکی دستش رو به سمت سی.نه هام برد و آروم چنگ میزد
ا/ت:مممممم
ویو کوک
لبام رو آروم گذاشتم رو لبش و مک زدم اون یکی دستم رو به سمت سی.نه هاش بردم و آروم گرفتمشون توی دستم
ویو ا/ت
بعد از ۳۰ مین دست از لب هام برداشت و رفت سراغ سی.نه هام نوک زبونش رو دورش میپرخوند و بدنم با اون کارش به لرزه در اومد و یک نا.له کوچیک بیرون دادم
ا/ت:اححححح
کوک:به به تازه داره شروع میشه....
کوکی:کاری میکنم امشب اسمم رو فریاد بزنی
*پرش زمانی به ساعت ۱۰ شب*
کوک:ا/تتتت *عربده*
ا/ت:وقت چی؟
کوک:اهم اهم دیه
ا/ت:نههههه تروخدا کوک
کوک:بابا ععع ا/ت
ا/ت:خوب من خجالت میکشم
کوک:نمیخواهیم بچه دار شیم که فقط در حد یه چیز ساده
ا/ت:واییی خدا خفت کنه کوک
کوک:برو رو تخت دراز بکش تا من بیام
ویو ا/ت
داشتم از خجالت آب میشدم ولی مجبورم برم رفتم روی تخت و دراز کشیدم و منتظرش موندم
ویو کوک
*دیدم داره میره رو تخت منم رفتم و چند تا شمع و گل آوردم و اومدم پیشش*
ا/ت:اینا چیه؟
کوک:به مناسبت اولین کارمون دیگه
ا/ت:اهاااا
ویو ا/ت
کمک کوک تخت رو تضعین کردیم
کوک:آماده ای بیب؟
ا/ت:نه
ویو ا/ت
من رو هل داد روی تخت و آروم افتاد روم و دستش رو برد سمت سی.نه هام و آروم دکمه های لباسم رو باز کرد
ویو کوک
هلش دادم روی تخت و آروم افتادم روش دستم رو دراز کردم و دکمه های لباسش رو باز کردم
ا/ت:اممم کوک
کوک:جانم؟
ا/ت:میشه یواش کار کنی؟
کوک:باشه سعی میکنم
ویو ا/ت
لباسم رو درآورد کاملا در معرض دیدش بودم بعد از چند ثانیه لباس خودش رو هم درآورد
ویو کوک
با دیدن بدن برهنه اش تحریک شدم و نمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم لباسم رو دراوردم و دوباره افتادم روش
ویو ا/ت
لبش رو گذاشت روی لب هام و شروع به مکیدن کرد در همون زمان اون یکی دستش رو به سمت سی.نه هام برد و آروم چنگ میزد
ا/ت:مممممم
ویو کوک
لبام رو آروم گذاشتم رو لبش و مک زدم اون یکی دستم رو به سمت سی.نه هاش بردم و آروم گرفتمشون توی دستم
ویو ا/ت
بعد از ۳۰ مین دست از لب هام برداشت و رفت سراغ سی.نه هام نوک زبونش رو دورش میپرخوند و بدنم با اون کارش به لرزه در اومد و یک نا.له کوچیک بیرون دادم
ا/ت:اححححح
کوک:به به تازه داره شروع میشه....
۱۰.۱k
۱۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.