داستانروز

✨ 🌸 🍃 🌼 🌸 🍃 🌼 🌸 🍃 🌼
🌸 🍃 🌼 🌸 🍃 🌼
🍃 🌼
🌸
#داستان_روز

داستان زیبای مداد و پاک کن

مداد : متاسفم

پاک کن : چرا ؟ تو هیچ کار اشتباهی نکردی

مداد : متاسفم چون به خاطر من اذیت می شوی هر وقت که من اشتباه می کنم ، تو همیشه آماده ای آن را پاک کنی.


ولی وقتی اشتباهاتم را پاک می کنی بخشی از وجودت را از دست می دهی و هر بار کوچک و کوچکتر می شوی .


پاک کن : اما برای من مهم نیست !


من ساخته شده ام تاهر وقت تو اشتباه کردی به تو کمک کنم با این که می دانم روزی تمام خواهم شد و دیگری جای من را خواهد گرفت .


من رضایت دارم !پس لطفا ناراحتی را کنار بگذار..

گفتگو بین مداد و پاک کن برایم الهام بخش بود.


والدین ، همچو پاک کن و فرزندان مانند مداد هستند.


آنها همیشه درکنار فرزندان هستند و اشتباهات آنها را پاک می کنند.

اگر چه فرزندان جایگزین (همسر ) می یابند ولی والدین از آنچه برای فرزندانشان کرده اند شادمانند.


در تمام طول زندگیم مداد بوده ام و والدین من مانند پاک کن ، هر روز کوچک و کوچکتر می شوند.

این مرا پر از درد می کند چون می دانم که یک روز آنها من را ترک خواهند کرد و خرده های پاک کن تنها چیزی خواهد بود که به خاطرم بیاورد روزی چه کسانی را داشتم...

🍃 با ما باشید در 👇

🌻 https://telegram.me/Ashegan_Khoda 🌻
🌸
🍃 🌼
🌸 🍃 🌼 🌸 🍃 🌼
✨ 🌸 🍃 🌼 🌸 🍃 🌼 🌸 🍃 🌼
دیدگاه ها (۱)

🌸 ✨ 🍃 ✨ ✨ 🍃 ✨ 🍃 ✨ ✨ #نیایش@ashegan_khoda و اسماعیل و ادریس و...

دلم بایاعلی هربارجانی تازه میگیرد😍 کتاب عشق بانام علی شیرازه...

آخرین روزشهریوررسیدخدایاپایان شهریورپایان تماممشکلات باشدوشر...

وقتی که خدا شهی چو"حیدر"داردحق دارد اگرکعبه ترک برداردبااینک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط