غزلی نوشته مجنونبرسد به دست لیلی

غزلی نوشته مجنون،برسد به دست لیلی
نَفَسم بگو کجایی که ستاره ی سهیلی؟!
.

دو سه خط گلایه دارم، که به عرض میرسانم:
من و میل اینچنینی!!!تو چرا بدون میلی؟!
.
همه شب به انتظارت، غزلی سروده ام تا
تو یِ بی وفا بدانی ،که دلم گرفته!خیلی..
.

نَنَویسم از نبودت؟؟! به خدا نمیتوانم
چه کنم گُلم؟...بمیرم؟بروم زیر تریلی؟
.

تو که پیش من نباشی،همه ی دار و ندارم...
قلمی...دفتر شعری، دو سه واژه ی طُفیلی
.

تو نماز نیمه شبها...تو نیایشی...نه شعری!
تو شبیهِ یک دعایی،که مقدسی! کُمیلی
.

نکند خبر نداری؟نَفَسم بیا که کار ما از...
غزل و گریه و هق هق،به خدا گذشته!خیلی...



#محمدرضا_نظری
دیدگاه ها (۷)

فاجعه‌از تمام‌شعر من‌موج زندبه‌مصرعیتاکه به‌خویش‌آمدم‌دوست ز...

تا به حال کسی را به اندازه ای دوست داشته ای که نخواهی خوابش ...

کاری به کار عقل ندارم،به قول عشقکشتی شکسته را چه نیازیبه ناخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط