عاقد دوباره گفت وکیلممم

عاقد دوباره گفت: \"وکیلممم...؟\"
پدر نبود
ای کاش در جهان راه و رسم سفر نبود...
گفتند: رفته گل...! نه!!!
گلی گم...
.
دلش گرفت...
یعنی که از اجازه ی بابا...
خبر نبود...
هجده بهار...منتظرش بود و...
برنگشت...
آن فصلهای سرد که بی درد سر نبود...
ای کاش...
نامه یا خبری...عطر چفیه ای...
رؤیای دخترانه ی او بیشتر نبود...
عکس پدر...مقابل آیینه...شمعدان...
آن روز دور سفره به جز...چشم تر نبود...
.
عاقد دوباره گفت : \"وکیلممم...؟\"
دلش شکست...
یعنی به قاب عکس...امیدی دگر نبود...
او گفت:
\"با اجازه ی بابا...بله...بله...!
مردی که غیرِ آینه ای...شعله ور نبود...


.
(پروانه نجاتی)




نمیدونستم تو کدوم گروه بزارم، شهدا، عاشقانه، ازدواج و....
نمیدونم این صحنه ها لحظه ایی چند...؟!


#شهدا
#عاشقانه_بهشتی
#ازدواج_دختران_شهدا
دیدگاه ها (۱۰)

عشق اگر باشد توان داری ببخشی یار را...عشق اگر باشد تحمل می ک...

انتظار از مستحبات اکید شیعه هاست...زین سبب با عشق تو، من مان...

گفتنی نیست ولی بی تو ...

از هر چه تو را ز من بگیرد سیرم!حتی ز همین ادامه تحصیل شما......

پارت ۱۹ویو رزی:کم کم چشمامو باز کردم دیدم صبح شده بلند شدم ر...

پارت ۱۸ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط