دایی جون حواست هست ی ساله نیستی؟؟

دایی جون حواست هست ی ساله نیستی؟؟
خبر داری همه دارن از دوریت دق میکنن؟
میدونی وقتی میرم با مامان جون حرف بزنم همش از تو برام میگه؟؟
دایی حسن یادته بهم میگفتی ریحان جان بیا کنارم بشین باهام حرف بزنیم و از ته دل بخندیم
دیگه هیچکی سر به سرم نمیذاره تا اون جوری از ته دل بخندم
همین پارسال بود صدام زدی گفتی بیا..اومدم کنارت نشستم دستامو گرفتی گفتی برام دعا کن دستتو بزار رو سرم برام صلوات بفرست دعا کن خوب بشم...
دایی جون چرا اخه تو؟ مگه چیکار کرده بودی؟
خدایا قربونت برم کجای دنیاتو تنگ کرده بود
مگه غیر از خوبی چه گناهی کرده بود
منو بگو چه ارزوهایی داشتم....ارزوهایی که فقط با تو به واقعییت میرسید
نبودنت کافی نیس؟؟
کاش میشد برگردی..
کاش میشد برگردی...😢