چشمهایت

چشمهایت
آواز نبود تا بسرایمش ،،
شراب نبود
تا بنوشم ش ،،
لهجه ء باران بود که
هر شب
آواره ترین،
واژه هایم از فرط تشنگی
بدان پناه می بردند ،،،


#معصومه_قنبری
دیدگاه ها (۱)

«شعر» گفتم که زِدل بر دارمبارِ سنگینِ غـمِ عشقش را «شعر»خود ...

شِکوِهء نبودنت را به کدامین دشت ببرم ؟تا کسی ،برای جنون دلم ...

امشبفقط یک امشبِ خسته رافرصت دارمکاش یک نفراز یک جایییک آواز...

🍃 🌺 🍃 من هنوز عصرها ، عطرت رابه جاننوش می کنم ,,من هنوز عصره...

 ‌ ‍ ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‍ چشم‌هایت آواز نبود تا بسرایمش،شراب نبود تا ...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط