صبح میشودمنتظر یک سلام صبح بخیر خانم اتان هستم

صبح میشود...منتظر یک سلام صبح بخیر خانم اِتان هستم
هی چِکِتان میکنم،هی چِکِتان میکنم(:
هنوز هم خوابیده اید...
بس که منِ دیوااانه تا صبح بیقراری کردم و خواب را از چشمانِ قهوه ایِ آرامش بخشتان دزدیدم...
راستش را بگویم،
واهمه دارم از نبودنتان
تنگ میشود دلم
میترسم):
میترسم که دیگر مرا نخاهید
به خودتان که میگویم عصبانی میشوید،قهر میکنید
میگویید این حرف هارا نزن دخترجااااان،
من برای دیواانه بازی هایت جان میدهم(:
برای عاشقی با تو دنیا را بر هم میزنم،
کجابهتر از این جایی که هستم؟
میدانید آقاااا...
این ها را که میگویید برایم،از شادی میمیرمُ میمیرمُ میمیرم.
آخر حسِ خوبیست تمای دنیای شما بودن...شکر ِخدا و
الحمدالله ک جفتمان عاشقی
کردن را بلدیم،
از هم برای خود بت ساختیم
میپرستیم یکدیگر را...
باز هم اعتراف میکنم،
که دلدادم به شما...
دوستتان دارم و حتی،برای دوست داشته شدنم از سمتِتان نذر ِ صلوات کرده ام...
#بهاره_رشیدی
دیدگاه ها (۲۳)

کاش روزی در جمع خانوادگی تانکنار پدرت مادرتبرادرتخواهرتو خود...

ادبیات مدرسه را دور بریزدر ادبیات مندوست داشتن را فقط یک جور...

آرامِ جانـم گفـته بودی روزهـای خوبمان می آید...گفته بودی بوی...

مثل دانه ای که نور را،مثل مزرعی که باد را...مثل زورقی که موج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط