بهار آن دل که خون گردد به سودای گل رویی

...
بهار آن دل ‌که خون ‌گردد به سودای ‌گل رویی
ختن فکری‌ که بندد آشیان در حلقهٔ مویی

سحر آهی‌ که جوشد با هوای سیر گلزاری
گهر اشکی‌که غلتد در غبار حسرت‌ کویی

ز پای مور تا بال مگس صد بار سنجیدم
نشد بی اعتباریهای من سنگ ترازویی

چو گل امشب به آن رنگ آبرو بر خویش می‌بالم
که پنداری به خاک پای او مالیده‌ام رویی

#بیدل_دهلوی
#گل
#جمعه_موعود
#دل #خون #سودا #ختن #آهی #جوشد #هوا #سیر #گلزار #اشک #غبار #حسرت #کوی #مور #بال #سنجش #بی_اعتبار #سنگ #ترازو #رنگ #آبرو #پندار #خاک #بهار #اردیبهشت
#flowers
#flower
دیدگاه ها (۰)

...مست و حیرانم، جانانم بیمارم نکنزیر بارانم بی تابم، ویرانم...

...در برهوتی که همه ی سوال ها از روی نادانی اند،حضور معشوق، ...

...در تماشای جلال تو ادب باید داشتناله ای بدرقه ی راه طلب با...

...عشق است و آتش و خونداغ است و دردِ دوریکی می توان نگفتنکی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط